مضافات


معنی انگلیسی:
appurtenances, additions, appendages

لغت نامه دهخدا

مضافات. [ م ُ ] ( ع اِ ) متعلقات و منسوبات. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بلاد و نواحی که به شهری وابسته باشند در شمار مضافات آن شهر محسوب گردند : چون اسلام ظاهر گشت و پارس گرفتند آن را از مضافات عراق گردانیدند. و در قباله ها چنین نویسند و پارس از مضافات بصره است. ( فارسنامه ابن بلخی ص 120 ). کازرون و نواحی آن ، بعد از آن به عهد شاپوربن اردشیرچون عمارت کرد از مضافات «بشاپور» بوده است. ( فارسنامه ابن بلخی ص 145 ). میر سلیق ارزن الروم و لواحق و مضافات آن یکسر بگرفت. ( سلجوقنامه ظهیری صص 27-28 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مضافه ( مضاف ) : ۱- اضافه شده ها.۲- منسوبات .۳- متعلقات ضمایم . ۴ - حوالی و اطراف شهر وناحیهای : میر سلیق ارزن الروم ولواحق ومضافات آن یکسر بگرفت و امیر آرتق ماردین و آمد و منجگرد و ملیطه و خرت پرت و هرچه الی یومنا هذابانمضاف و منسوبست .

فرهنگ عمید

توابع یک شهر یا ناحیه.

مترادف ها

adjuncts (اسم)
مضافات

belongings (اسم)
مضافات

پیشنهاد کاربران

بپرس