مضاجع پدرانت غریق باد به رحمت
که چون تو عاقل و هشیار پرورید بنین را.
سعدی.
و رجوع به مضجع شود. || مضاجع الغیث ؛ جای افتادن باران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).مضاجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) همخوابه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پهلوبرزمین نهنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مضاجعة شود.