مصیر. [ م َ ] ( ع اِ ) روده. ج ، اَمْصِرة، مُصْران. جج ، مصارین. ( بحر الجواهر ) ( منتهی الارب ماده م ص ر ). رودگانی. ج ، مُصران. ( مهذب الاسماء ). معی. ( بحر الجواهر ).
مصیر. [ م َ ] ( ع اِ ) بازگشت گاه. ( دهار ). مآب. مرجع. برگشتگاه. بازگشتگاه. بازگشت جای. ( یادداشت مؤلف ). جای بازگشت آب ، یا عام است. ( منتهی الارب ). جای بازگشتن. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). || ( اِمص ) بازگشت. ( ناظم الاطباء ). بازگشت کار. صیور. ( یادداشت مؤلف ) :
باد ارکان دین و دولت را
سوی او مرجع و مصیر و مآب.
سوزنی.
تا مآب و مصیر و ملجاء خلق نبود جز به خالق وهاب...
سوزنی.
مصیر. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 25هزارگزی باختر آخوره با 672 تن جمعیت. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیلرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).