مصیبت زده

/mosibatzade/

مترادف مصیبت زده: داغدار، سوگ نشین، سوگوار، ماتمزده

معنی انگلیسی:
afflicted, overtaken by a calamity

لغت نامه دهخدا

مصیبت زده. [ م ُ ب َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) ماتم زده. ( ناظم الاطباء ). ماتمی. سوکوار. عزادار. مصیبت دیده. ( یادداشت مؤلف ): تضجیع؛ مصیبت زده ساختن.( منتهی الارب ). || بدبخت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - در رنج و بلا افتاده ۲- ماتم زده ( بسبب فوت خویشاوند یا دوستی صمیم ) . ۳- بدبخت .
ماتم زده ماتمی

فرهنگ عمید

ماتم زده، در رنج و بلاافتاده، بدبخت، بیچاره.

واژه نامه بختیاریکا

دردین

مترادف ها

stricken (صفت)
دچار، مبتلا، اندوهگین، مصیبت زده، محنت زده

پیشنهاد کاربران

بپرس