مصون
/masun/
مترادف مصون: ایمن، بری، حفظشده، درامان، محفوظ، نگاه داشته
برابر پارسی: درپناه، دورداشته، نگهداشته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مصون شدن ؛ محفوظ شدن.
- مصون گردیدن ( گشتن ) ؛ محفوظ شدن.
- مصون ماندن ؛ محفوظ ماندن : ما از وقع صولت او از در وقایه تحرز حالی را مصون می مانیم و ایزدتعالی دیده دلهای ما را به کحل بیداری و هشیاری روشن می دارد. ( مرزبان نامه ص 261 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) محفوظ حفظ شده نگاهداشته : ... تادامن قیامت این چشم. نیک از چشم بد مصون باد و ترازوی این اقبال از چشم گردان زوال مامون .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
مصون
مصون، ازاد، دارای مصونیت قانونی و پارلمانی
مصون، سپردار، محفوظ
مصون، غصب نکردنی
مصون، لمس ناپذیر، نجس، غیرقابل لمس
مصون، محفوظ
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 همتای پارسی: پناهمند 🇮🇷
یا درپناه
یا درپناه
ایمن، درپناه، دَراَمان، دَراَمان - بوده، دَراَمان - مانده
بی گزند ( در امان )
در کنار برابرهای یاد شده در بالا، همچنین �بی گزند�؛ نمونه:
خوشبختانه نوشته هایم از دستبرد، بی گزند ( در امان ) ماند.
در کنار برابرهای یاد شده در بالا، همچنین �بی گزند�؛ نمونه:
خوشبختانه نوشته هایم از دستبرد، بی گزند ( در امان ) ماند.
درپناه، برکنار
برای واژه ی از ریشه عربی �مصون�، بسته به جمله، یکی از دو واژه ی پارسیِ �برکنار� یا �در پناه� از دیگر واژه های آورده شده در بالا بهتر است.
برای واژه ی از ریشه عربی �مصون�، بسته به جمله، یکی از دو واژه ی پارسیِ �برکنار� یا �در پناه� از دیگر واژه های آورده شده در بالا بهتر است.