مصون

/masun/

مترادف مصون: ایمن، بری، حفظشده، درامان، محفوظ، نگاه داشته

برابر پارسی: درپناه، دورداشته، نگهداشته

معنی انگلیسی:
immune, privileged, inviolable, all right, invulnerable, sacred, safe, secure, hunky-dory

لغت نامه دهخدا

مصون. [ م َ ] ( ع ص ) مصوون. محفوظ. نگاهداشته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نگاهداشته شده و محفوظ. ( از غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نگهداشته. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). ایمن. مأمون. محروس. دورداشته از تعرض : عرضی مصون ؛ عرضی دور از تعرض. مقابل عرض مبتذل. ( یادداشت مؤلف ) : آورده اند که در آبگیری ازراه دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون سه ماهی بودند. ( کلیله و دمنه ). هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند. ( کلیله و دمنه ). لقبی که در خزینه الطاف باری تعالی ازبهر او مخزون بود و از مشارکت اغیار محفوظ و مصون. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 215 ). از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 410 ). مال مزکی دارند و جامه پاک و عرض مصون. ( گلستان ). تا دامن قیامت این چشمه نیک از چشم بد مصون باد و ترازوی این اقبال ازچشم گردان زوال مأمون. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 5 ).
- مصون شدن ؛ محفوظ شدن.
- مصون گردیدن ( گشتن ) ؛ محفوظ شدن.
- مصون ماندن ؛ محفوظ ماندن : ما از وقع صولت او از در وقایه تحرز حالی را مصون می مانیم و ایزدتعالی دیده دلهای ما را به کحل بیداری و هشیاری روشن می دارد. ( مرزبان نامه ص 261 ).

فرهنگ فارسی

حفظ کرده شده، نگاهداری شده ، مصونیت: مصون بودن، محفوظ بودن
( اسم ) محفوظ حفظ شده نگاهداشته : ... تادامن قیامت این چشم. نیک از چشم بد مصون باد و ترازوی این اقبال از چشم گردان زوال مامون .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نگاه داشته شده ، محفوظ .

فرهنگ عمید

حفظ شده، نگه داری شده.

مترادف ها

defended (صفت)
مصون

immune (صفت)
مصون، ازاد، دارای مصونیت قانونی و پارلمانی

protected (صفت)
مصون، سپردار، محفوظ

inviolable (صفت)
مصون، غصب نکردنی

untouchable (صفت)
مصون، لمس ناپذیر، نجس، غیرقابل لمس

guarded (صفت)
مصون، محفوظ

فارسی به عربی

منیع

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: پناهمند 🇮🇷
یا درپناه
ایمن، درپناه، دَراَمان، دَراَمان - بوده، دَراَمان - مانده
untainted
بی گزند ( در امان )
در کنار برابرهای یاد شده در بالا، همچنین �بی گزند�؛ نمونه:
خوشبختانه نوشته هایم از دستبرد، بی گزند ( در امان ) ماند.
درپناه، برکنار
برای واژه ی از ریشه عربی �مصون�، بسته به جمله، یکی از دو واژه ی پارسیِ �برکنار� یا �در پناه� از دیگر واژه های آورده شده در بالا بهتر است.

بپرس