مصوت

/mosavvet/

مترادف مصوت: صدادار، واکدار، واکه

متضاد مصوت: هم خوان، مصمت

معنی انگلیسی:
vowel, [o.s.] causing to be sounded

لغت نامه دهخدا

مصوت. [ م ُ ص َوْ وِ ] ( ع ص ) بسیارآواز. ( منتهی الارب ). آنکه بلند بانگ میکند. بانگ کننده. ( ناظم الاطباء ). مصوة. ( آنندراج ). || صدادار و بانگ دار. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح دستور زبان ) صدادار. مقابل صامت. خلاف صامت. باصدا. وویل . حرف صدادار. آوازی که با ارتعاش تارآواها ( در نتیجه جریان یافتن هوای داخل ریه ) از گلو برمی آید، و هنگام ادای آن گذرگاه دهان گشاده میماند بی آنکه در جایی حبس شود یا از تنگنایی عبور کند و یا از میان دهلیز دهان منحرف شود و یا یکی از اعضای گلو را به اهتزاز درآورد. هر مصوت یاری ده صامت قبل از خود است برای تلفظ شدن و گاه یاریگر صامت ساکن بعد از خود می باشد. مصوت در فارسی شش نوع است : سه مصوت بلند ( حرف مدّ )و سه مصوت کوتاه ( حرکت ). سه مصوت بلند عبارتند از: -ا، -و، -ی ( ,͢ , )، و سه مصوت کوتاه که خود جزء حرکات بشمارند عبارتند از: -َ ، -ِ ، -ُ ( a ,e ,o ).

فرهنگ فارسی

بانگ کننده، صدادار، آنکه بلندبانگ کند
۱- ( اسم ) بانگ کننده آواز کننده ۲- آوازی که با لرزش تار آواها از گلو برمی آید . ۳- ( اسم ) حرفی ( از حروف الفبا ) که صدای آن از ارتعاش تار آواها از گلو بر میاید مقابل صامت . توضیح ۱ در الفبای فارسی بعضی از مصوتها جزو حرکات حساب شوند و بقیه جزو حروف . توضیح ۲ بعضی بجای مصوت صدا دار و برخی با صدا را اصطلاح کردهاند .

فرهنگ معین

(مُ صَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - صدادار، دارای صدای بلند. ۲ - حرف صدادار.

فرهنگ عمید

۱. (زبان شناسی ) صدادار، واکه.
۲. [قدیمی] بانگ کننده، صدادار.
۳. [قدیمی] آن که بلند بانگ کند.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← واکه

مترادف ها

phonetic (صفت)
اوایی، صدا دار، مربوط به ترکیب اصوات، مصوت

فارسی به عربی

صوتی

پیشنهاد کاربران

بپرس