مصنوعی
/masnu~i/
مترادف مصنوعی: تصنعی، غیرواقعی، جعلی، دروغین، ساختگی
متضاد مصنوعی: حقیقی، واقعی
برابر پارسی: ساختگی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
مصنوعی (فیلم). مصنوعی یک فیلم مستند آمریکایی سال ۲۰۱۲ است. این فیلم توسط اما لودبروک و جرد لتو تولید شده است. کارگردانی این فیلم را نیز جرد لتو بر عهده دارد.
مصنوعی در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو ۲۰۱۲ با بردن جایزهٔ بهترین مستند به انتخاب مردم نمایش جهانی یافت. [ ۱]
مصنوعی با بودجهٔ محدود توسط لتو و شریکش اما لودبروک از طریق شرکت تولید سیزیف تهیه شد. [ ۲] [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمصنوعی در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو ۲۰۱۲ با بردن جایزهٔ بهترین مستند به انتخاب مردم نمایش جهانی یافت. [ ۱]
مصنوعی با بودجهٔ محدود توسط لتو و شریکش اما لودبروک از طریق شرکت تولید سیزیف تهیه شد. [ ۲] [ ۳]
wiki: مصنوعی (فیلم)
مترادف ها
مصنوعی، بهم پیوسته دوقلو، یک پارچه
مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه
غلط، مصنوعی، قلابی، نا درست، ساختگی، بدل، دروغگو، کاذبانه
مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی، در سطح بالا، خبره و ماهر، مشکل و پیچیده
مصنوعی، ساختگی، تصنعی
مصنوعی، جعلی، تقلبی
مصنوعی، عیار، حیله گر، استادانه، نیرنگ باز، صنعتی
مصنوعی، ساخته
مصنوعی، ساختگی، تقلبی، بزک کرده
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی
مصنوعی
مصنوعی، غیر حاکی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از در آمده. دَرَکی مانند هوش درکی. دندان درکی.
دَرَکِی.
واژهٔ خوبی برای آن داریم که متون قدیمی فارسی به رفته است
برساخته = مصنوعی
برساخته = مصنوعی
بدلی
مصنوعی=مصنوع ی
مصنوع بر آهنگ مفعول و دارای ریشه صنع است. مفعول، چیزی است که فعل بر آن انجام شده است. پس مصنوع چیزی است که صنع=ساختن بر آن انجام شده، یا ساختگی=پس مصنوعی می شود ساختگی ی که خب، درست نیست! این ی را نادرست می آوریم.
ولی برابر مصنوعی می شود ساختگی.
مصنوع بر آهنگ مفعول و دارای ریشه صنع است. مفعول، چیزی است که فعل بر آن انجام شده است. پس مصنوع چیزی است که صنع=ساختن بر آن انجام شده، یا ساختگی=پس مصنوعی می شود ساختگی ی که خب، درست نیست! این ی را نادرست می آوریم.
ولی برابر مصنوعی می شود ساختگی.
این واژه ایرانی است
دست ساز، دستکرد
مصنوعی را می توان در فارسی به سادگی با پسوندها ساخت:
گل مصنوعی : گل سان، گل مانند
دست مصنوعی: دست مانند، دست سان، دسته
گل مصنوعی : گل سان، گل مانند
دست مصنوعی: دست مانند، دست سان، دسته
واژه های برابر که کاربر حسین پیشنهاد دادن، خیلی خوبن، بویژه لغت �سانسیک�. دست ساز هم خوبه
بَربَسته واژه ای ست موجود در فارسی به معنی مصنوعی، ساختگی و همچنین جامد.
جعلی
ناهنجار - نابهنجار
دست ساخت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سانسیک، سانسیت ( سانس = صنع؛ اوستایی + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) «یک» ( پهلوی ) «یت» ( سنسکریت ) )
دَئیژیک، دئیژیت ( دَئیژ از اوستایی: دَئیذیش= صنع + «یک، یت» )
سانسیک، سانسیت ( سانس = صنع؛ اوستایی + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) «یک» ( پهلوی ) «یت» ( سنسکریت ) )
دَئیژیک، دئیژیت ( دَئیژ از اوستایی: دَئیذیش= صنع + «یک، یت» )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)