مصم

لغت نامه دهخدا

مصم. [ م ُ ص ِم م ] ( ع ص ) کر. کرشده. ( ناظم الاطباء ). کر. || کسی که کرمی کند. ( ناظم الاطباء ). کرگرداننده. ( آنندراج ). || کریابنده. ( آنندراج ). || سهم مصم ؛تیری کشنده و خطانکننده. ( یادداشت مؤلف ). || سازنده صمام یعنی سربند شیشه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کر کر شده

پیشنهاد کاربران

بپرس