مصفات
لغت نامه دهخدا
مصفاة. [ م ِ ] ( ع اِ ) پالونه. ( منتهی الارب ). مصفات. پالونه و ترشی پالا. ج ، مصافی. ( ناظم الاطباء ). پالونه. ( دهار ). ج ، مصافی. ( مهذب الاسماء ).
- عظم مصفاة ؛ آهیانه. ( یادداشت مؤلف ). استخوان غربالی : هو [ ای عاقرقرحا ] شدیدالتنقیح لسدد المصفاة و الخشم. ( تذکره ابن بیطار ج 3 ص 116 ). رجوع به مصفات ( اصطلاح پزشکی ) شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. آنچه با آن چیزی را صاف کنند، پالونه.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید