مصطفوی

/mostafavi/

معنی انگلیسی:
related to or descendant of mostafa, related to or descended from mostafa

لغت نامه دهخدا

مصطفوی. [ م ُ طَ ف َ وی ی / وی ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به مصطفی. ( از یادداشت مؤلف ). منسوب و متعلق به مصطفی. ( ناظم الاطباء ). این لفظ به زیادت واو خطاست زیرا که در لفظ مصطفی و مرتضی الف را حذف کرده یای نسبت می آورند و در این صورت مصطفی و مرتضی هر دو به یای معروف صحیح بود و مرتضوی و مصطفوی به زیادت واو خطا باشد. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). || منسوب به مصطفی پیامبر گرامی اسلام :
به سلام آمدگان حرم مصطفوی
ادخلواها بسلام از حرم آوا شنوند.
خاقانی.
در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است.
حافظ.
و رجوع به مصطفی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به مصطفی ( مطلقا ) ۲ - منسوب به مصطفی ( محمدبن عبدالله ص ) پیغامبر اسلام : درین چمن گل بیخار کس نچید آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است . ( حافظ ) توضیح بدانکه این لفظ بزیادت و او خطاست چرا که در لفظ مصطفی و مرتضی الف را که خامس بوده حذف کرده یائ نسبت می آرند در این صورت مصطفی ومرتضی هر دو بیای معروف صحیح بود و مرتضوی ومصطفوی بزیادت واو خطا باشد چنانکه با کثر در کلام خواص و عوام واقع است مگر چون در تصانیف ثقات بسیار آمده است لهذا چندان محل تعرض نیست . از جاربردی ودیگر کتب و رسائل .
منسوب به مصطفی

فرهنگ معین

(مُ طَ فَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به مصطفی .

فرهنگ عمید

مربوط به مصطفی.

پیشنهاد کاربران

بپرس