التفات از همه عالم به تو دارد سعدی
همتی کآن به تو مصروف بود قاصر نیست.
سعدی.
معروض داشتند که بی شک همت حضرت عالی بر اعلای معالی دین و مراسم شرع سیدالمرسلین... مصروف است. ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 383 ). || ( مأخوذ از تازی ) صرف شده و خرج شده. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ).- مصروف داشتن ؛ صرف کردن. خرج کردن. به کار بردن.
- || معطوف داشتن. متوجه ساختن : آنکه سعی برای مصالح دنیا مصروف دارد زندگانی بر وی وبال باشد. ( کلیله و دمنه ). همت به جانب ایشان مصروف دار. ( گلستان ص 20 ).
- || برگرداندن. بازگرداندن. دفع کردن. ( از یادداشت مؤلف ) : دست نوایب زمانه از این دولت قاهره روزگار همایون مصروف و دور دارد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 2 ). و عین الکمال از این دولت که عین کمال است مکفوف و نوایب زمان از این درگاه باجلال مصروف دارد. ( لباب الالباب چ نفیسی ج 1 ص 10 ).
- مصروف گردانیدن ؛ به کار بردن. صرف کردن. مصروف کردن. برگماشتن : تا همت به تحصیل علم و تتبع اصول و فروع آن مصروف گردانید. ( کلیله و دمنه ).
|| شراب خالص بی آمیغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، مصاریف. ( ناظم الاطباء ).