بکار انداختن، بکار بردن، استعمال کردن، مصرف کردن، بهره برداری کردن از، استفاده کردن
ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن، از بین رفتن، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن
سربه سر کردن، تحلیل رفتن، غذا خوردن، مصرف کردن، از پا درامدن
تحلیل رفتن، غذا خوردن، مصرف کردن، خوردن
صرف کردن، مصرف کردن، خرج کردن
مصرف کردن، تحلیل بردن، از نفس افتادن، مورد استفاده قرار گرفتن