مصر باستان، دین (Egyptian religion)
ایزیس در حال زانوزدن
خدایان و خدابانوهای مهم مصر باستان
نظام معتقدات و آیین های مصر باستان، که از پرستش جانوران توتمی به نشانۀ نیاکان قبیله (کلان) سرچشمه گرفت و در دوره های بعد با الهیات انتزاعیِ کاستی راهبانی تلفیق شد که توتم های مناسب را به منزلۀ نمادهایی از خدایانی که صفات پیچیده داشتند، حفظ کردند.آیین اصلی. ازیریس، خدای جهان مردگان، بود. جاودانگی که از طریق مناسک جادویی مومیایی کردن به فراعنه اعطا می شد، در آغاز حق انحصاری شاهان بود، اما در دوران سلطنت جدیدهمۀ کسانی که استطاعت داشتند از آن برخوردار می شدند و آن ها را با کتاب مردگانبه خاک می سپردند. قوش برای رعو هوروس، خدایان آفتاب؛ ایبیس(پرنده ای شبیه لک لک با منقار خمیده) برای تحوت، خدای حکمت؛ شغال برای آنوبیس، خدای پایین ترین درجات زمین و حامی حنوط؛ و گربه برای باستت، تجسم گرمای خورشید، جانوران مقدس به شمار می رفتند. داستان ازیریس، سوگواری خواهر و زنش ایزیس/ایسیسدر مرگ او و حیات مجدد وی را در آیین های باروری زمین، در مراسمی شبیه مراسم تموز، خدای باروری سومریان، به نمایش می گذاشتند. در دوران سلطنت دودمان هجدهم آمون، از خدایان بومی تِبِس (طیوه)، به بالاترین درجه ارتقا یافت و به صورت تجسم وحدت ملی بازیافتۀ مصریان درآمد. فرعون آخِناتونتلاش کرد که آیین توحیدی آتون(قرص خورشید) را به مثابۀ تنها خدای ملی تثبیت کند، اما توفیق نیافت.
عالَم دیگر. آرزوی همه آن بود که پس از مرگ به ازیریس در سرزمین باخترملحق شوند. کتاب مردگان که به کتاب ظهور در روزنیز معروف بود، به مراسم خاکسپاری اختصاص داشت و راهنمای روح پس از مرگ در دوئات، جهان مردگان، به شمار می رفت. بقا در عالم پس از مرگ منوط به جلوگیری از فساد جسم بود، که خود این امر استفاده از روش های دقیق و پیچیدۀ حنوط و مومیایی کردن را ایجاب می کرد. برطبق عقیدۀ رایج در آن زمان، جسم و محتویات گور طی تشریفاتی که به گشودن دهانمعروف بود، حیات دوباره می یافتند و کسانی را که استطاعت داشتند با متونی حاوی سرود و اوراد مفید برای سفرشان در جهان دیگر دفن می کردند.
تعویذها و نشانه ها. تعویذ یا حِرز در سراسر تاریخ مصر از آن رو رواج بسیار داشت که گمان می رفت دارای قدرت جادویی است. جُعَل یا سرگین غلتان که غالباً به عنوان مهر سلطنتی یا تغویذ به کار می رفت، ازجمله نقش های متداول بود و نماد خِپرِی، خدای آفریدگار، محسوب می شد؛ اَنْخنماد زندگی بود و شِندایره ای با خطی مماس، نماد حمایت انگاشته می شد.
اسطوره های آفرینش در مصر. در احادیث و آیین های گوناگون دینی مصریان روایات متعددی از خلق جهان نقل شده است. در هِلیوپولیسعقیده بر آن بود که آتومنخست از نون، هاویۀ آب آغازین، روی تلّی ظاهر شد و شو(هوا) و تِفنوت(ابر) را آفرید که در کنار هم نوت(آسمان) و گِب(زمین) را پدید آوردند. زمین را عموماً صفحۀ گرد و مسطحی می پنداشتند که روی «نون» شناور است و کوه ها که نگهدارندۀ آسمان اند، زمین را احاطه کرده اند. این نظریه در ممفیسشرح و تفصیل بیشتری یافت و پتاح، در مقام آفریدگار، به آن افزوده شد. از چگونگی خلقت انسان هیچ شرحی در دست نیست، اما برخی قطعات به جامانده حاکی از آن اند که خنوم، خدایی با سر قوچ، نخستین انسان را با چرخی کوزه گری پدید آورد.
خورشید در دین مصر باستان. خورشید به شکل های مختلف تصویر شده است، اما بیشتر به صورت صفحۀ گرد سرخی نشان داده می شود که جُعَلی آن را در میان پاهای جلو گرفته است؛ صفحۀ گرد نماد بذر یا منشأ حیات نو است که طلوع خورشید حامل آن است، مثل سرگینی که جعل در آن تخم می گذارد. موافق این تصور، خورشید هر صبح از میان دو کوه برمی آمد و پهنۀ آسمان را در قایقی می پیمود تا به مغرب می رسید و در آن جا بر قایق دیگری سوار می شد و از زیر زمین به سمت مشرق باز می گشت. در روایات دیگر، خورشید را کودکی می انگاشتند که داخل دهان الهۀ آسمان می شود و پس از گذشتن از درون او، صبح بعد بار دیگر به دنیا می آید؛ در برخی از روایات نیز این الهه به هیئت گاوی آسمانی و خورشید به صورت گوساله ای تصویر شده اند. این روایت ها مانعةالجمع نبودند و با هم تلفیق می شدند، به طوری که خدای آفتاب را گاه به هیئت انسانی تصویر می کردند که سوار بر قایقش از روی شکم گاو آسمانی می گذرد. هاتهور، ماده گاو آسمانی و همسر هوروس، در آغاز یکی از خدایان بود که بعداً در نوت، الهۀ آسمان، تحلیل رفت. نفتوس، خواهر ایزیس/ایسیس، نیز احتمالاً نماد غروب خورشید بوده است و پس از کشته شدن او، ازیریس به دست همسرش سِت، در عزای او به هیئت زغنی سوگواری می کند.
سیر تحول دین در مصر. دین در مصر قدیم به خلاف ادیان یهودی و مسیحی، واجد نظام سازمان یافته ای از باورهای دینی یا خدایی قادر و واحد نبود. به جای آن مجموعه ای از خدایان و آیین های متعدد وجود داشت که منعکس کنندۀ جریان های مختلف باورها و مناسک مصریان بودند. اعتقادات و آیین هایی که همچون دین یونانیان و رومیان در زمان ها و مکان های مختلف تحول یافته بودند. مصر به نومه هایی (مناطق اداری) تقسیم می شد و هریک از این مناطق خدایان سه گانه ای داشت. هم زمان با برقراری وحدت سیاسی در کشور، بسیاری از کیش های بومی نیز با یکدیگر ادغام شدند تا پیروان بیشتری را جذب کنند. مثلث ازیریس، ایسیس، و هوروس در آغاز بر یک نومه نظارت داشتند، اما بعداً به سبب محبوبیت شان به خدایان ملی تبدیل شدند. محافظه کاری و مصالحه غالباً به ادغام خدایان باستانی و خدایان نوظهور انجامید که مهم ترین آن ها پتاح ـ سوکارو آمون ـ رعبودند. تحولات سیاسی تأثیرات دیگری بر تحول دین در مصر گذاشت؛ رقابت هوروس و سِت را احتمالاً باید منعکس کنندۀ جناح های معارض در نخستین جنگ های داخلی به شمار آورد. در هلیوپولیس نزدیک ممفیس، رع را خودِ آفتاب پنداشته، او را می پرستیدند و در زمان سلطنت دودمان چهارم، فرعون رسماً به پسر رع شهرت داشت. قرص بالدار خورشید که معمولاً روی سردر معابد نصب می شد، نماد وحدت رع، هوروس، و فرعون بود. کیش ازیریس طی سلطنت دودمان پنجم در دلتای نیل رواج یافت. برطبق روایات، ازیریس در جنگی که میان او و برادرش ست بر سر قدرت درگرفت، به دست او کشته شد. سرانجام هوروس، فرزند ازیریس، ست را شکست داد و پس از به دست گرفتن قدرت به ازیریس حیات دوباره بخشید و او را به جهان مردگان گماشت. در انقلاب اجتماعی اولین دورۀ میانه، همذات پنداری یک شاه مرده با ازیریس در میان مردم رواج یافت؛ به گونه ای که کلمۀ «ازیریس» پیشوند مطلوب و متعارفی برای نام هایی در زبان مصری شد که صاحبانشان فوت کرده بودند.
ایزیس در حال زانوزدن
خدایان و خدابانوهای مهم مصر باستان
نظام معتقدات و آیین های مصر باستان، که از پرستش جانوران توتمی به نشانۀ نیاکان قبیله (کلان) سرچشمه گرفت و در دوره های بعد با الهیات انتزاعیِ کاستی راهبانی تلفیق شد که توتم های مناسب را به منزلۀ نمادهایی از خدایانی که صفات پیچیده داشتند، حفظ کردند.آیین اصلی. ازیریس، خدای جهان مردگان، بود. جاودانگی که از طریق مناسک جادویی مومیایی کردن به فراعنه اعطا می شد، در آغاز حق انحصاری شاهان بود، اما در دوران سلطنت جدیدهمۀ کسانی که استطاعت داشتند از آن برخوردار می شدند و آن ها را با کتاب مردگانبه خاک می سپردند. قوش برای رعو هوروس، خدایان آفتاب؛ ایبیس(پرنده ای شبیه لک لک با منقار خمیده) برای تحوت، خدای حکمت؛ شغال برای آنوبیس، خدای پایین ترین درجات زمین و حامی حنوط؛ و گربه برای باستت، تجسم گرمای خورشید، جانوران مقدس به شمار می رفتند. داستان ازیریس، سوگواری خواهر و زنش ایزیس/ایسیسدر مرگ او و حیات مجدد وی را در آیین های باروری زمین، در مراسمی شبیه مراسم تموز، خدای باروری سومریان، به نمایش می گذاشتند. در دوران سلطنت دودمان هجدهم آمون، از خدایان بومی تِبِس (طیوه)، به بالاترین درجه ارتقا یافت و به صورت تجسم وحدت ملی بازیافتۀ مصریان درآمد. فرعون آخِناتونتلاش کرد که آیین توحیدی آتون(قرص خورشید) را به مثابۀ تنها خدای ملی تثبیت کند، اما توفیق نیافت.
عالَم دیگر. آرزوی همه آن بود که پس از مرگ به ازیریس در سرزمین باخترملحق شوند. کتاب مردگان که به کتاب ظهور در روزنیز معروف بود، به مراسم خاکسپاری اختصاص داشت و راهنمای روح پس از مرگ در دوئات، جهان مردگان، به شمار می رفت. بقا در عالم پس از مرگ منوط به جلوگیری از فساد جسم بود، که خود این امر استفاده از روش های دقیق و پیچیدۀ حنوط و مومیایی کردن را ایجاب می کرد. برطبق عقیدۀ رایج در آن زمان، جسم و محتویات گور طی تشریفاتی که به گشودن دهانمعروف بود، حیات دوباره می یافتند و کسانی را که استطاعت داشتند با متونی حاوی سرود و اوراد مفید برای سفرشان در جهان دیگر دفن می کردند.
تعویذها و نشانه ها. تعویذ یا حِرز در سراسر تاریخ مصر از آن رو رواج بسیار داشت که گمان می رفت دارای قدرت جادویی است. جُعَل یا سرگین غلتان که غالباً به عنوان مهر سلطنتی یا تغویذ به کار می رفت، ازجمله نقش های متداول بود و نماد خِپرِی، خدای آفریدگار، محسوب می شد؛ اَنْخنماد زندگی بود و شِندایره ای با خطی مماس، نماد حمایت انگاشته می شد.
اسطوره های آفرینش در مصر. در احادیث و آیین های گوناگون دینی مصریان روایات متعددی از خلق جهان نقل شده است. در هِلیوپولیسعقیده بر آن بود که آتومنخست از نون، هاویۀ آب آغازین، روی تلّی ظاهر شد و شو(هوا) و تِفنوت(ابر) را آفرید که در کنار هم نوت(آسمان) و گِب(زمین) را پدید آوردند. زمین را عموماً صفحۀ گرد و مسطحی می پنداشتند که روی «نون» شناور است و کوه ها که نگهدارندۀ آسمان اند، زمین را احاطه کرده اند. این نظریه در ممفیسشرح و تفصیل بیشتری یافت و پتاح، در مقام آفریدگار، به آن افزوده شد. از چگونگی خلقت انسان هیچ شرحی در دست نیست، اما برخی قطعات به جامانده حاکی از آن اند که خنوم، خدایی با سر قوچ، نخستین انسان را با چرخی کوزه گری پدید آورد.
خورشید در دین مصر باستان. خورشید به شکل های مختلف تصویر شده است، اما بیشتر به صورت صفحۀ گرد سرخی نشان داده می شود که جُعَلی آن را در میان پاهای جلو گرفته است؛ صفحۀ گرد نماد بذر یا منشأ حیات نو است که طلوع خورشید حامل آن است، مثل سرگینی که جعل در آن تخم می گذارد. موافق این تصور، خورشید هر صبح از میان دو کوه برمی آمد و پهنۀ آسمان را در قایقی می پیمود تا به مغرب می رسید و در آن جا بر قایق دیگری سوار می شد و از زیر زمین به سمت مشرق باز می گشت. در روایات دیگر، خورشید را کودکی می انگاشتند که داخل دهان الهۀ آسمان می شود و پس از گذشتن از درون او، صبح بعد بار دیگر به دنیا می آید؛ در برخی از روایات نیز این الهه به هیئت گاوی آسمانی و خورشید به صورت گوساله ای تصویر شده اند. این روایت ها مانعةالجمع نبودند و با هم تلفیق می شدند، به طوری که خدای آفتاب را گاه به هیئت انسانی تصویر می کردند که سوار بر قایقش از روی شکم گاو آسمانی می گذرد. هاتهور، ماده گاو آسمانی و همسر هوروس، در آغاز یکی از خدایان بود که بعداً در نوت، الهۀ آسمان، تحلیل رفت. نفتوس، خواهر ایزیس/ایسیس، نیز احتمالاً نماد غروب خورشید بوده است و پس از کشته شدن او، ازیریس به دست همسرش سِت، در عزای او به هیئت زغنی سوگواری می کند.
سیر تحول دین در مصر. دین در مصر قدیم به خلاف ادیان یهودی و مسیحی، واجد نظام سازمان یافته ای از باورهای دینی یا خدایی قادر و واحد نبود. به جای آن مجموعه ای از خدایان و آیین های متعدد وجود داشت که منعکس کنندۀ جریان های مختلف باورها و مناسک مصریان بودند. اعتقادات و آیین هایی که همچون دین یونانیان و رومیان در زمان ها و مکان های مختلف تحول یافته بودند. مصر به نومه هایی (مناطق اداری) تقسیم می شد و هریک از این مناطق خدایان سه گانه ای داشت. هم زمان با برقراری وحدت سیاسی در کشور، بسیاری از کیش های بومی نیز با یکدیگر ادغام شدند تا پیروان بیشتری را جذب کنند. مثلث ازیریس، ایسیس، و هوروس در آغاز بر یک نومه نظارت داشتند، اما بعداً به سبب محبوبیت شان به خدایان ملی تبدیل شدند. محافظه کاری و مصالحه غالباً به ادغام خدایان باستانی و خدایان نوظهور انجامید که مهم ترین آن ها پتاح ـ سوکارو آمون ـ رعبودند. تحولات سیاسی تأثیرات دیگری بر تحول دین در مصر گذاشت؛ رقابت هوروس و سِت را احتمالاً باید منعکس کنندۀ جناح های معارض در نخستین جنگ های داخلی به شمار آورد. در هلیوپولیس نزدیک ممفیس، رع را خودِ آفتاب پنداشته، او را می پرستیدند و در زمان سلطنت دودمان چهارم، فرعون رسماً به پسر رع شهرت داشت. قرص بالدار خورشید که معمولاً روی سردر معابد نصب می شد، نماد وحدت رع، هوروس، و فرعون بود. کیش ازیریس طی سلطنت دودمان پنجم در دلتای نیل رواج یافت. برطبق روایات، ازیریس در جنگی که میان او و برادرش ست بر سر قدرت درگرفت، به دست او کشته شد. سرانجام هوروس، فرزند ازیریس، ست را شکست داد و پس از به دست گرفتن قدرت به ازیریس حیات دوباره بخشید و او را به جهان مردگان گماشت. در انقلاب اجتماعی اولین دورۀ میانه، همذات پنداری یک شاه مرده با ازیریس در میان مردم رواج یافت؛ به گونه ای که کلمۀ «ازیریس» پیشوند مطلوب و متعارفی برای نام هایی در زبان مصری شد که صاحبانشان فوت کرده بودند.
wikijoo: مصر_باستان،_دین