مصدع شدن


مترادف مصدع شدن: زحمت دادن، زحمت افزا شدن، دردسر دادن، تصدیع دادن، مزاحم شدن

معنی انگلیسی:
bother, persecute, importune, torment

فارسی به عربی

مشکلة

پیشنهاد کاربران

head somebody ↔ off to stop someone going somewhere by moving in front of them

بپرس