وا ژهٔ �منحوت� یعنی تراشیده شده و نجاری شده؛ اسم مفعول از مادهٔ �نحت� است که به معنای تراشیدن چوب و ساختن اشیاء و وسائل از آن است.
آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه .
( مولوی )
... [مشاهده متن کامل]
فلذا، منحوت یعنی آن چه از طریق تراشیدن چیز دیگر حاصل شده است.
مصدر منحوت، بر همین سیاق، در علم صرف به مصدری گفته می شود که در چارچوب باب های متعارف نمی گنجد، بل ریشه اش از یک جمله، یک اسم مفردِ دال بر یک ذات، و یا چند فعل متعدّد اخذ و صناعت شده است. به عبارت دیگر، مصدری که با تراشیدن برخی عبارات، جمله ها یا مفردات ایجاد می شود، �مصدر منحوت� نامیده می شود و فعلی که از این مصدر جاری شود، فعل منحوت نامیده خواهد شد.
روش ساخت �صیغهٔ منحوت� چنین است که برخی از حروف یک جمله یا یک اسم یا چند فعل را گرفته و با ترکیب آن ها، صیغهٔ فعل تأسیس می شود. مانند:
۱. بسمل، یبسمل، بسملة؛ از �بسم الله الرّحمن الرّحیم�.
۲. عقربت الصّدغ ( زلف را چون عقرب کردم ) ، از �عقرب� گرفته شده.
۳. فلفلت الطّعام؛ طعام را فلفل زدم.
۴. �یبعثر الله الاموات� ( خدا مردگان را زنده کند و برانگیزاند ) . این فعل قویاً از �بعث� ( زنده کرد ) و �اثار� ( برانگیخت ) گرفته شده است.
مآخذ:
[۱]. فراهیدى، خلیل بن احمد کتاب العین، ج۳، صص۱۹۲ - ۱۹۱، قم، هجرت، ۱۴۰۹ق.
[۲]. حسینى طهرانى، هاشم، علوم العربیه، ج۱، صص۱۳۹ - ۱۳۶، تهران، مفید، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
منبع: اینترنت، با اندکی ویرایش
آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه .
( مولوی )
... [مشاهده متن کامل]
فلذا، منحوت یعنی آن چه از طریق تراشیدن چیز دیگر حاصل شده است.
مصدر منحوت، بر همین سیاق، در علم صرف به مصدری گفته می شود که در چارچوب باب های متعارف نمی گنجد، بل ریشه اش از یک جمله، یک اسم مفردِ دال بر یک ذات، و یا چند فعل متعدّد اخذ و صناعت شده است. به عبارت دیگر، مصدری که با تراشیدن برخی عبارات، جمله ها یا مفردات ایجاد می شود، �مصدر منحوت� نامیده می شود و فعلی که از این مصدر جاری شود، فعل منحوت نامیده خواهد شد.
روش ساخت �صیغهٔ منحوت� چنین است که برخی از حروف یک جمله یا یک اسم یا چند فعل را گرفته و با ترکیب آن ها، صیغهٔ فعل تأسیس می شود. مانند:
۱. بسمل، یبسمل، بسملة؛ از �بسم الله الرّحمن الرّحیم�.
۲. عقربت الصّدغ ( زلف را چون عقرب کردم ) ، از �عقرب� گرفته شده.
۳. فلفلت الطّعام؛ طعام را فلفل زدم.
۴. �یبعثر الله الاموات� ( خدا مردگان را زنده کند و برانگیزاند ) . این فعل قویاً از �بعث� ( زنده کرد ) و �اثار� ( برانگیخت ) گرفته شده است.
مآخذ:
[۱]. فراهیدى، خلیل بن احمد کتاب العین، ج۳، صص۱۹۲ - ۱۹۱، قم، هجرت، ۱۴۰۹ق.
[۲]. حسینى طهرانى، هاشم، علوم العربیه، ج۱، صص۱۳۹ - ۱۳۶، تهران، مفید، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
منبع: اینترنت، با اندکی ویرایش