مصب
/masab/
مترادف مصب: دلتا، دهانه، ملتقای رودخانه بادریا و دریاچه، محل ریزش آب رودخانه به دریا
برابر پارسی: دهانه، دهانگاه، ریزشگاه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مصب. [ م ُ ص ِب ب ] ( ع ص ) در نشیب درآینده. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جای ریختن آب و مایع دیگر ۲- محلی که آب رود وارد دریا شود . توضیح چون جریان آب در بستر خویش مقداری گل و لای با خود همراه دارد که بمحض ورود در دریاته نشین شده بصورت مثلثی در میاید که راس آن بطرف رودخانه میباشد آنرا بیونانی دلتا ( مصب ) گویند جمع : مصابیح .
فرهنگ معین
(مَ صَّ ) [ ازع . ] (اِ. ) (عا. ) مذهب ، دین . ، لا ~ بی دین .
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] جای ریزش آب.
دانشنامه آزاد فارسی
مَصَبّ (estuary)
مَصَبّ
دهانۀ رو به دریای رودخانه. در مصب، آب شیرین رودخانه با آب شور دریا مخلوط می شود و آثار کِشَندی محسوس است.
مَصَبّ
دهانۀ رو به دریای رودخانه. در مصب، آب شیرین رودخانه با آب شور دریا مخلوط می شود و آثار کِشَندی محسوس است.
wikijoo: مصب
جدول کلمات
مترادف ها
مصب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یکشو؛ جایی که دو آب از دو بستر یک بستر می گردند. یکبستر. یکشُو.
برخوردگاه
[زمین شناسی و جغرافی]
ریزش گاه ، آبریزگاه
ریزش گاه ، آبریزگاه
برف های آب شده وآب باران که ازابشاربه رودخانه میریزد
محل ادغام اب سرچشمه بارودخانه. . ( مصب )
محل اتصال رودخانه به دریا
محل ادغام اب سرچشمه بارودخانه. . ( مصب )
محل اتصال رودخانه به دریا
مَصَب:موضع. مذهب و روش.
نمونه:دراین میانه و براین مصب، خود نادعلی که افت وخیزی سرگیجه آور یافته بود. ( کلیدر ج۶ص۱۸۵۳ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:دراین میانه و براین مصب، خود نادعلی که افت وخیزی سرگیجه آور یافته بود. ( کلیدر ج۶ص۱۸۵۳ )
محمدجعفر نقوی
مثلا لا مصب
لا یعنی نه
مصب یعنی دهانه
معنی کلی میشه بی دهانه بی حد و مرز
لا یعنی نه
مصب یعنی دهانه
معنی کلی میشه بی دهانه بی حد و مرز
سه راهی ( راهنمایی و رانندگی )