مصانع

لغت نامه دهخدا

مصانع. [ م َ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصنع و مَصْنَعة. ( از منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی :
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات ِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی ؟
سعدی.
|| آبگیرها و آبدانهای ساخته شده به دست : چون راه آب بگشایند آب دریا در حوضها و مصانع رود. ( سفرنامه ناصرخسرو چ 3 دبیرسیاقی ص 65 ). آب چاه های مکه همه شور و تلخ باشد اما حوضها و مصانع بزرگ بسیار کرده اند... و آن وقت به آب باران که از دره ها فرو می آید پر می کرده اند. ( سفرنامه ایضاً ص 122 ). اضعاف آن بر عمارت و مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر و مصانع... صرف کرده است. ( المعجم ص 12 ). || قریه ها و کوشکها و قلعه ها. قوله تعالی : تتخذون مصانع لعلکم تخلدون. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مصنع و مصنعة شود.

مصانع. [ م ُ ن ِ ] ( ع ص ) کسی که آسان فرامی گیرد کاری را و چیزی را. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مصنع مصنعه : ۱ - جاهایی که آب باران در آنها جمع شود آبگیرها : ... و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است . ۲- دیه ها قری . ۳ - قلعه ها قصرها .
کسی که آسان فرا می گیرد کاری را و چیزی را . جمع مصانعه .

فرهنگ معین

(مَ نِ ) [ ع . ] (اِ. ) جَ مصنع و مصنعه . ۱ - جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها. ۲ - دیه ها. ۳ - قلعه ها، قصرها.

فرهنگ عمید

= مصنع

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَصَانِعَ: قلعههای محکم - قصرهای استوار - ساختمانهای عالی (جمع مصنع)
ریشه کلمه:
صنع (۲۰ بار)

«مصانع» جمع «مصنع» به معنای مکان و ساختمان مجلل و محکم است.

پیشنهاد کاربران

بپرس