مصادف
/mosAdef/
مترادف مصادف: مقارن، همزمان، روبرو شونده، برخورد کننده
برابر پارسی: برخوردکننده، روبرویی، روبه رو شونده، یابنده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مصادف شدن ؛ دیدار کردن. به هم رسیدن. برخورد کردن. روبرو شدن. با هم ملاقات و دیدار کردن. ( از ناظم الاطباء ). دچار خوردن.
- || ناگهان یافتن. ( ناظم الاطباء ).
- || تصادف کردن. مصادف آمدن. برخورد کردن. برخوردن. تلاقی کردن در زمان واحد، چنانکه مصادف شدن عید فطر با جمعه ، یا عید قربان با جمعه و نوروز. ( از یادداشت مؤلف ).
|| دچارشده و مقابل گشته. || به هم رسیده. || به هم برخورده. || یافت گردیده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) روبرو شونده برخورد کننده جمع : مصادفین .
آنکه می یابد کسی را و ملاقات می کند یابنده و بیننده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
همزمانی
مقارن