مصادرت

لغت نامه دهخدا

مصادرت. [ م ُ دَ / دِ رَ ] ( از ع ، اِمص ) مصادرة. مصادره. جریمه گیری. جریمه کردن. جریمه گرفتن : خوارزمیان را برگماشت تا دزدی می کردند و مصادرت می کردند. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 92 ). و رجوع به مصادرة و مصادره شود.

مصادرة. [ م ُ دَ رَ ] ( ع مص ) مطالبه. ( منتهی الارب ). مطالبه کردن چیزی را از کسی. ( ناظم الاطباء ). مطالبه کردن. ( از اقرب الموارد ). تاوان فرمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تاوان فرمودن کسی را بر مال. ( ناظم الاطباء ). باژگیری. ( مهذب الاسماء ). تاوان جرم ستانیدن. ( غیاث ). || در اصطلاح مستوفیان دیوان ، ضبط اموال عامل است در ازاء مالی که در ضمان داشته. ( از اقرب الموارد ). تاوان دادن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || خون کسی را به مال او فروختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) تاوان گرفتن جریمه کردن ۲- خون کسی را بمال او فروختن . ۳- مطالبه کردن مواخذه کردن . ۴- ( اسم ) تاوان گیری اخذ جریمه : جمله شهر در فرمان تست مصادره و مطالب. شهر بخواست تو می باشد نه بنیک و نه ببد از تو باز خواستی نکردهایم . ۵ - مواخذه بازخواست باز گیری . ۶ - عبارت از مبدا تصدیقی خاصی است که بینه الثبوت باشد بنفسه ومتعلم از معلم با شک وعناد و انکار میگیرد و وجه تسمی. آن به مصادره از آن جهت است که منشا صدور و اثبات مسایل است . یا مصادره به ( بر ) مطلوب . عبارت از قرار دادن مدعی است عین دلیل یعنی دلیل را مدعی قرار دادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس