مصاحبت
/mosAhebat/
مترادف مصاحبت: صحبت، مراوده، مصاحبه، همدمی، همرازی، همراهی، هم زانویی، صحبت، هم سخنی، هم صحبتی، هم نشینی
برابر پارسی: هم سخنی، همدلی، همدمی، یار و همدم شدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مصاحبت کردن ؛ هم صحبتی کردن و با هم نشستن.
- || با هم صحبت کردن.( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح منطق ) مجموع لزوم و اتفاق در دو قضیه. ( اساس الاقتباس ص 79 ).
مصاحبة. [ م ُ ح ِ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث مصاحب. دوست و رفیق زن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مصاحب شود.
مصاحبة. [ م ُ ح َ ب َ] ( ع مص ) همدیگر یار و رفیق شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یار و رفیق شدن. مصاحبت. ملازم کسی گردیدن. ( ناظم الاطباء ). با کسی صحبت کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). با کسی صحبت داشتن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ). هم صحبت شدن با کسی. مصاحبت. مصاحبه.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. همدمی.
مترادف ها
همراهی، یاری، مصاحبت، پهلو نشینی
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
همگفتاری
🇮🇷 همتا های پارسی:
همگفتاری
گفتارایی
همگفتاری
گفتارایی
هم سخنی ، هم نشینی ، دوستی
مصاحبت
مصاحبت با / مصاحبتِ . . . . . . . . . . . . .
هم نشینی. صحبت کردن. مشورت کردن. یاری خواستن
هم سخن شدن
هم نشینی
مصاحبت به معنی همنشینی میباشد از مصاحبه و صحبت کردن می آید