مصابه

لغت نامه دهخدا

( مصابة ) مصابة. [ م ُ ب َ ] ( ع مص ) دردمند و مصیبت زده کردن. ( منتهی الارب ). || رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مصاب.

مصابة. [ م ُ ب َ ] ( ع اِ ) مصیبت.( منتهی الارب ). || آفت. سختی. شدت نازلة. مصاب. مصوبة. ( اقرب الموارد ). عاهت. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دردمند و مصیبت زده کردن یا رسیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس