مشکین طناب

لغت نامه دهخدا

مشکین طناب. [ م ُ / م ِ طَ ] ( اِ مرکب ) مشبه به زلف. گیسوی مانند طناب سیاه. مشکین رسن :
ای کرده غارت منزلم آتش زده آب و گلم
زلف تو در حلق دلم مشکین طناب انداخته.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 661 ).
رجوع به مشکین رسن شود.

فرهنگ فارسی

مشبه به زلف مانند طناب سیاه

پیشنهاد کاربران

بپرس