مشکین جو

لغت نامه دهخدا

مشکین جو. [ م ُ / م ِ ج َ / جُو ] ( اِمرکب ) مشکین چاه. مشکین چه. خالی که در رخ معشوق باشد. ( ناظم الاطباء ). خالی سیاه همچند جو :
جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جوی است
دل جو مشکینْش دید خر شد و بارم ببرد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 520 ).

فرهنگ فارسی

مشکین چاه و مشکین چه خالی که در رخ معشوق باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس