مشکوک
/maSkuk/
مترادف مشکوک: دودل، مردد، شبهه زا، شبهه ناک، مشتبه، بدگمان، مظنون، شکاک، ظنین
برابر پارسی: دودلی، بدگمان، گمان انگیز، گمانیک
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مشکوک بودن ؛ در گمان بودن. ( ناظم الاطباء ).
- مشکوک شدن ؛ در گمان شدن و شک کردن و شبهه کردن. ( ناظم الاطباء ).
- مشکوک ٌفیه ؛ که در آن تردید راه یافته است. که یقین در آن نیست. دارای شبهه و گمان : بعضی احادیث نبوی را به واسطه اختلاف حال راویان ، مشکوک فیه میدانند.
|| نیزه زده شده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) چیزی که دربار. آن شک کنند گمان کرده شده . توضیح ۱ - چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعولش با حرف جر ( مشکوک فیه ) آید اماد در فارسی بدون حرف جرهم استعمال شود . توضیح ۲ در تداول فارسی گاه بخطا بجای شاک استعمال گردد : من باین مرد مشکوکم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] مشکوک، مکلف به یا تکلیف متعلق شک است.
مشکوک، در اصطلاح اصولی، یعنی آن چه که شک اصولی (شک و ظن غیر معتبر) به آن تعلق گرفته است. به طور کلی، در بحث اصول عملی، برای مشکوک تقسیماتی آورده شده است؛ در یک نگاه، مشکوک، یا اصل تکلیف است یا مکلف به، و در نگاه دیگر، مشکوک، حکم کلی، یا حکم جزئی و یا مصداق خارجی است.از هر یک از این اقسام، در اصول، با عنوان شک در تکلیف ، شک در مکلف به و یا شبهه حکمی ، شبهه موضوعی و شبهه مصداقی ، بحث می شود.
مشکوک، در اصطلاح اصولی، یعنی آن چه که شک اصولی (شک و ظن غیر معتبر) به آن تعلق گرفته است. به طور کلی، در بحث اصول عملی، برای مشکوک تقسیماتی آورده شده است؛ در یک نگاه، مشکوک، یا اصل تکلیف است یا مکلف به، و در نگاه دیگر، مشکوک، حکم کلی، یا حکم جزئی و یا مصداق خارجی است.از هر یک از این اقسام، در اصول، با عنوان شک در تکلیف ، شک در مکلف به و یا شبهه حکمی ، شبهه موضوعی و شبهه مصداقی ، بحث می شود.
wikifeqh: مشکوک
جدول کلمات
مترادف ها
مردد، دمدمی، متغیر، نامعلوم، مشکوک، معلق
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی
قابل بحی، مشکوک
بدگمان، مشکوک، ظنین، حاکی از بدگمانی
مشکوک، مظنون
مشکوک، مثل ماهی، مورد تردید، ماهی دار
مشکوک، مورد شک، مشتبه، نامفهوم
مشکوک، سایه دار، سایه افکن
مشکوک، مورد شک
مشکوک، متزلزل، پر مخاطره، چند روزه، عاریه ای بسته به میل دیگری
مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان
شکاک، مشکوک
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مشکوک: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از پهلوی شک، اینهاست:
اومانچن umāncan ( سغدی )
گومانیک gumānik ( پهلوی ) .
اومانچن umāncan ( سغدی )
گومانیک gumānik ( پهلوی ) .
بدگو
گمان دار
🇮🇷 همتای پارسی: شَکمَند 🇮🇷
( شَک واژه ای پارسی است )
( شَک واژه ای پارسی است )
واژه مشکوک
معادل ابجد 386
تعداد حروف 5
تلفظ maškuk
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی maSkuk
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 386
تعداد حروف 5
تلفظ maškuk
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی maSkuk
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
١. ( فردِ ) گمان - شده
٢. بدگمان، گمان - برده، دودل
٢. بدگمان، گمان - برده، دودل
مشکوک بودن به کسی =
شَکمَند، شَکدار، شَکوَر
شَکمَند، شَکدار، شَکوَر
شک انگیر. شک برانگیز . شکناک.
گمان انگیز
واژه ی شک پارسی ست. بنابراین بجای مشکوک میشود از شک برانگیز بهره برد!
مشکوک، اسم مفعول است. مثلا فلان موضوع مشکوک است یعنی مورد شک است. اما وقتی می گوییم من به تو مشکوکم ( یعنی به تو شک دارم ) مشکوک را برای اسم فاعل به کار برده ایم. شاید یک غلط مصطلح است. منبعی برای این شبهه پیدا نکردم.
گمان برانگیز، بدگمان بودن یا شدن
. . . مشکوکم - - > . . . بدگمانم
. . . مشکوکم - - > . . . بدگمانم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)