مشکول
لغت نامه دهخدا
مشکول. [ م َ ] ( اِ مصغر ) مشک و خیک کوچک باشد و آن را خیکچه و مشکیچه نیز خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). مشک کوچک و آن را مشکیزه یعنی مخفف مشک ریزه و مشکچه نیز گویند. ( انجمن آرا ). سِعَن. مشک خرد. ( یادداشت مؤلف ). خیکچه و مشکیچه و مشک کوچک. ( ناظم الاطباء ). || مهمل کشکول. ( برهان ) ( آنندراج ).
مشکول. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کنجگاه است که در بخش سنجبد شهرستان خلخال واقع است و 336 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
دهی از دهستان کنجگاه است که در بخش سنجید شهرستان هرو آباد واقع است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] اسبی که در پایش سفیدی باشد یا پابند به آن زده باشند.
دانشنامه عمومی
مشکول یک روستا در ایران است که در دهستان سنجبد جنوبی واقع شده است. [ ۱] مشکول ۱۶۵ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: مشکول
پیشنهاد کاربران
مشکول ( mashkul ) : [ اصطلاح چوپانی ] مشک کوچکی که در آن دوغ می ریزند. به زبان آذری " ایمه"