اَخوار = مشکل
اَخواری = سختی و مشقت
باسلام. تکرارشکلی، شکل وحالتی ازعدم تغییر. دلالت بر ناخوشایندی اریک عدم تغییر می کنند.
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل شدن همان ریخته شده است و در کلانتر هم به دلیل اینکه در قدیم همانطور که دوستان گفتند قلندران = calander صورت خودرا میتراشیدند به آنها اطلاق شد , کِل به چم جا و خانه و در کِرک کِلی مازندرانی ( خانه مرغ ) کِلی او / کیله او ( خانه آب = جوی ) و . . . دیده شده
... [مشاهده متن کامل]
از اینرو میتوان فهمید کال به چم خشکی که در میانکاله آنرا داریم از فعل دکلستن آمده و کال تغییر یافته کَ ل است و به میوه های نرسیده و خشک کال و به ادم های کچل ک َل گفتند . همچنین در زبان مازندرانی به اصلا و هیچ ( تمامیت در چیزی ) دَ کال میگویند و باز نشان از این دارد برای اشاره به تمامیت چیزی از ک ُ ل / ک َ ل یا کلاً استفاده میشده . پس یکی دیگر از مشتقات آن بطور کل و کامل است.
پس داریم
کِ ل / ک ِ لی / کیله = خانه ( جایی که خشک باشد )
ک َ ل / کال = خشک و ریخته شده ( کلانتر = قلندر = کامل خشک و ریخته شده => اشاره به بی مویی و تاس بودن زیاد آنان )
کُ ل = بطور کل و کامل ( تماما )
کال = در جایی دیگر از این خشک بودن = کال برای شمارش نیز بهره شد ( چند کال گردو = چند عدد گردو ) همچنین در زبان لاتین نیز برای شمارش از واژه calculator بهره میشود که باز نشان از این دارد قلندران = کالندران = کلانتران کارشان ستاره شناسی و حساب رسی بوده / اصطلاح اینکه میگویند با من خشکه حساب کن هم بسیار شکآور به اسن است که خشکه همان کال میشود پس => با من نقداً و شمرده حساب کردن هم از همینجا آمده
واژه دکال دقیقا زمانی در زبان مازندرانی بکار میرود که بخواهیم در پاسخ به ادعاهای یک فرد بگویم تازه تو هم مثلا ادم شدی و . . . ( یعنی بحساب آوردن ملاک بوده ) پس کال و دکال یعنی حساب آوردن و دکال یعنی تو را هم بحساب می آیی؟؟ همچنین دکال میتواند از دک کال آمده باشد یعنی ادعای حساب شدن را داشتن که باز هم سخن بنده را تایید میکند ( دک و پوز = ادعا ) خود دک با داک / دکان و . . همریشه است یعنی جلو آمده و در داکی =docky یعنی منقار جلو آمده دوک نیز در زبان مازندرانی یعنی جلو آمده ( دوک سوال = به کسی که پیشانی اَش جلو آمده باشد گفته میشود )
آیا واژه call یعنی فراخواندن نمیتواند رپتی به این داشته باشد؟؟؟ فراخواندن جهت شمارش و حساب آوری بوده پس آیا نمیتوان فهمید call لاتین همان کال ایرانیست اما با کاربردی دگردیس شده؟؟
هیکل / پیکر / کران / کلان / کال / کُل / کَل ( خشک شده = موهای ریخته شده ) / شِکل / شِکِل ( واحد پول اسراییل ) / دکال ( در زبان مازندرانی یعنی ادعای حساب داشتن = شمرده شدن ) همگی به حد و حدود و تعداد و خشکی و خشکه حساب کردن اشاره دارد مثلا در واژه شِکل = شِ کل یعنی از کِل آمده از پیکر و حد و کران آمده = پیکر دار
پس میتوان فهمید هیکل همان پیکر بوده اما با اوازی دیگر یعنی پی - - > هی و کر - - - > کل شده و هر دو یکی باشند.
مشکل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دشوار، سخت ( دری )
بژیک bežik ( سغدی )
پژار pežār ( لری )
گرفتاری و دردسر
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_problematize به معنای مسئله ای کردنِ یک موضوع برای آنکه نیاز به راه ِحل پیدا کند؛ به عنوانِ مسئله فرض کردن یا تلقی کردنِ یک موضوع؛ به مسئله تبدیل کردن؛ و جُزین
ا↙️
... [مشاهده متن کامل]
#پراساندن ( parāsandan )
یا:
#پراسیدن ( parāsidan ) 👈 پراس ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ prş به معنای پرسیدن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
🔺 نکته:
این دیسه پیش تر توسطِ آقای دکتر ملایری به زبانِ فارسی معرفی شده است. ازآنجاکه ایشان به برخی از مشتق های آن ، ازجمله "فعلِ بالا، " نپرداخته اند، نگارنده با برساختِ این فعل و مشتق هایِ دیگرِ آن این دیسه را گسترانیده است.
▪️مثال:
۱ - او مشارکتِ زنان در جنبش های صلح جویانه را در کتابِ ۲۵۰ صفحه ایش پَراسید ( به مسئله تبدیل کرد. )
۲ - امروزه افزایشِ روزافزونِ مهاجرت رفته رفته دارد موضوعِ هویت را می پَراسید ( به عنوانِ مسئله معرفی می کند. )
🔺 توجه:
🔹 #problem
🔹 #پراسه ( پَراسه —� دکتر ملایری )
▪️مثال:
۱ - با سرپرستیِ او، پزشکان توانستند بسیاری از پراسه های ( مسئله های ) آماریِ بیماریِ قندِ خون را در آن منطقه حل وفصل کنند.
۲ - توربولانس یکی از پراسه های حل نشده در فیزیک است.
۳ - پس از آن رخداد، انگیزه دادن به دانش آموزان برای ادامه ی کار به پراسه ای دشوار تبدیل شده بود.
🔸 #problematic ( al ) به عنوانِ صفت
🔸 #پراسه ای
یا: #پراسین
یا: #پراسه مند
یا: #پراسه دار ( دکتر ملایری )
یا: #پراسه ساز
▪️مثال:
۱ - موقعیتی که برای نمایندگانِ مجلس پیش آمده بود پراسه ای ( مسئله مند ) می نمود.
۲ - سرشتِ پراسینِ ( مسئله مندِ ) این واژه ها در بخشِ دیگری از کتاب توضیح داده شده اند.
۳ - رساندنِ همه ی این آدم ها سرِ وقت به سخنرانی پراسه مند به نظر می رسید.
🔹 #problematically
🔹 #پراسه مندانه
یا: #پراسینانه
▪️مثال:
او کار با دانشجویانِ بومی را پراسه مندانه ( مسئله مندانه، پرسش آفرینانه، به ناحق ) بر کار با دانشجویانِ دیگر ترجیح می داد.
🔸 #problematic به عنوانِ اسم
or: #problematique
🔸 #پراسند ( پَراسَند )
یا: #پراسمان ( پَراسْمان )
▪️مثال:
پراسَندهای ( پروبلماتیک های ) اصلیِ عمل گراییِ فمینیسم دو ناسازنما ی آشکار در درونِ خود می پرورند.
🔹 #unproblematic ( al )
🔹 #ناپراسه ای
یا: #ناپراسین
یا: #ناپراسه مند
یا: #بی پراسه
▪️مثال:
هیچیک از رویکردهای آنان ناپَراسین ( نامسئله مند، بی مسئله ) نبود.
🔸 #unproblematically
🔸 #ناپراسه مندانه
یا: #پراسه ندارانه
یا: #ناپراسینانه
🔹 #problematicalness
🔹 #پراسه مندی
یا: #پراسه داشتگی
🔸 #problemage
🔸 #پراسه گی ( یا پَراسِگی )
یا: #پراسه بودگی
🔸 #subproblem مسئله ای که ممکن است به مسئله ای بزرگ تر بینجامد.
🔸 #زیرپراسه
یا: #ریزپراسه
یا: #پیش پراسه
▪️مثال:
هر بار که آزمایش را تکرار می کردند چند تا از پیش پراسه ها ( مسائلِ جزیی ) به آسانی و گاهی خودبخود حل می شد.
🔹 #nonproblem موضوعی که به عنوانِ مسئله ای جدی فرض نمی شود.
🔹 #ناپراسه ( ناپَراسه )
▪️مثال:
نقدِ آن ها به او این بود که وی برای یک ناپَراسه ( موضوعِ غیرِ جدی ) راه ِحلی هزینه آور برگزیده است.
🔸 #multiproblem چند مسئله ، پرمسئله
🔸 #چندپراسه
▪️مثال:
او در موقعیتی چَند پَراسه گیر افتاده بود و گشایشی هم در کار نبود.
🔹 #problematization مسئله ای سازی، مسئله مند سازی
🔹 #پراسانش ( پَراسانِش )
یا: #پراسه ای سازی
یا: #پراسه مندسازی
یا: #پراسش ( پراسِش )
▪️مثال:
یکی از شیوه های کارآمدِ او در بحث پَراسانِش ( مسئله ای سازیِ ) روایت های تاریخی بود.
🔸� #pseudoproblem
🔸� #پراسه نما
� یا:�� #درژاپراسه ( دُرژاپراسه ) ( برای دیدنِ پیشوندِ "درژا" بروید به #pseudo_ در پیشوندستان. )
🔸 هم ریشه های دیگرِ #پراسیدن ، #پراسه و #پراسند در زبان های ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
اوستایی 👈 پرسیدن ➖ - fras
فارسی باستان 👈 بازخواست کردن ➖ - fraθ
فارسی میانه 👈 پرسش ➖ frašn
فارسی میانه 👈 پرسیدن ➖ pursītan
پارتی 👈 پرسیدن ➖ pwrśdn
سغدی 👈 پرسیدن ➖ - prs
سکایی 👈 پرسیدن ➖ brašta
خوارزمی 👈 پرسیدن ➖ - m|pš
فارسی 👈 پرسیدن، پرسه ( گدایی ) ، پَرسه زدن
آسی 👈 پرسیدن ➖ f�rsyn
پشتو 👈 پرسیدن ➖ puxt
بلوچی 👈 پرسیدن ➖ pursita
کردی 👈 پرسیدن ➖ pirsīn
بختیاری 👈 درخواست ➖ purs
سانسکریت 👈 پرسیدن ➖ prcch�ti
آلمانی کهن 👈 پرسیدن ➖ frāgēn
لاتینی 👈 درخواست کردن ➖ poscere
لیتوانیایی 👈 خواستن ➖ praš�ti
پ. ه. ا 👈 پرسیدن، خواستن ➖ prk
🔺 نکته:
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
بلای ناخواسته ، غیر قابل اغماض
از جنس مشکل میتوان به مخمصه ، چالش ، کفر نعمت ، دردسر ، بلا و گرفتاری ، بدبختی و گره کور را نام برد .
مشکل یعنی شکل دیگری از آن شکل اصلی که می بایست باشد.
هر شکلی جز شکل حقیقت را می گوییم مشکل دارد.
از واژه های "چالش، سختی، سخت، گِرِه" میتوان بعه جای "مشکل" بکار برد.
بدرود!
تنگنا
مرار
واژه مشکل
معادل ابجد 390
تعداد حروف 4
تلفظ mošakkal
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( مُ شَ کَّ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی moSkel
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
مشکل=عویصه
نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاری است مشکل
گلستان سعدی باب ۵
Trouble
واژه مشکل صد درصد پارسی است که در عربی راه یافت چون زبان لری هم واژه که زبان قوم لر واژه صد درصدر پارسی زبان لری زبان نخوردی هست تمام واژه های پارسی اصل در این زبان هست این واژه یعنی مشکل صد درصد پارسی است.
Trouble =problem
معضل
نفس گیر
در گفتار لری :
مُشکِل = سخت، پیچیده ، ایراد
مُشگُل= بعید، دور از نظر و ذهن، دور از گمان
در گفتار لری جمله هایی را به شکل زیر بکار می برند :
مُشگُلم فلانی بیاید =من فکر نمی کنم که فلانی بیاید یا بعید می دانم فلانی بیاید یا سخت می دانم فلانی بیاید.
... [مشاهده متن کامل]
مُشگُل بروم = بعید است ( فکر نمی کنم ) بروم.
بکار بردن این واژه به این شکل در جمله جالب است که نشان از باستانی بودن آن در گفتار لری است.
شاید واژه های مُشکِل و مُشگُل از یک ریشه باشند.
در زبان کردی نمیگن مساله یا مشکل بلکه میگن کیشه
ابهام آمیز، بغرنج، پیچیده، حاد، دشخوار، دشوار، سخت، شاق، صعب، غامض، مبهم، مسئله، معقد، مغلق
گرفتاری
این واژه ایرانی است:
واژه آریایی اشکال به معنای خطا - ایراد که در ارمنستان به شکل اسخالսխալ skhal و در سنسکریت به شکل स्खलन skhalana به معنای error false wrong mistake به کار میرود هیچ رپتی ( ربطی ) ندارد به واژه مشکل که از ریشه تخارستانی māsk - * به معنای دشوار - دشواری difficulty به دست آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرس: A Dictionary of Tocharian B by Douglas Q. Adams
problem
Matter
چالش
دشواره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)