مشک ساییدن. [ م ُ / م ِ دَ ] ( مص مرکب ) مشک کوبیدن و آن را مانند گرد درآوردن. مشک سودن. کنایه از پراکندن بوی خوش : غلامان را بگو تا عود سوزندکنیزک را بگو تا مشک ساید.سعدی.