مشو
لغت نامه دهخدا
مشو. [ م َش ْوْ / م َ ش ُوو ] ( ع اِ )( از «م ش و» ) داروی مسهل. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر )( ناظم الاطباء ). دوای مسهل. تقول : شربت مشواً و مشوّاً... و لاتقل شربت دواء المشی. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
داروی مسهل دوای مسهل
دانشنامه عمومی
مشو (گیلگمش). مشو نام دو کوه است، این دوکوه دروازه خورشید را می سازند و دو غول ( یکی نر و یکی ماده ) نگهبان آن هستند.
مشو نام این دوغول نیز هست، نیم تن این بیرون خاک و نیم دیگر به هیئت دو کژدم به جهان زیرین خاک راه دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمشو نام این دوغول نیز هست، نیم تن این بیرون خاک و نیم دیگر به هیئت دو کژدم به جهان زیرین خاک راه دارد.
wiki: مشو (گیلگمش)
پیشنهاد کاربران
یعنی نشو
مثال. . دیوانه نشو.
خر. . . نشو.
احمق. . . نشو
مثال. . دیوانه نشو.
خر. . . نشو.
احمق. . . نشو