مشهور گردیدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مشهور شدن : نه تن بودند ز آل سامان مذکور گشته بامارت خراسان مشهور ... ( لباب الالباب )

پیشنهاد کاربران

نام گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) شهرت یافتن. مشهور و معروف شدن. شهره گشتن. نامی شدن : خدمت های پسندیده نمایند تا بدان زیاد نام گیرند. ( تاریخ بیهقی ) . امیر محمود. . . گفته بود که. . . مرد به هنر نام گیرد. ( تاریخ بیهقی ) . کس به غلط نام نگیرد. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

زین حصار تو بنده نام گرفت
آفرینها بر این حصار تو باد.
مسعودسعد.
خردمند چون بکوشد اگر پیروز آید نام گیرد. ( کلیله و دمنه ) .
کار چون راست بود مرد کجا گیرد نام
از چنین حادثه ها مردان گردند سمر.
سنائی.

موسوم شدن ؛ معروف گشتن. مشهور شدن. شهرت یافتن. شناخته شدن : چون برادران یوسف پیغمبر ( ع ) که به دروغ موسوم شدند به راست گفتن ایشان اعتماد نماند. ( گلستان ) .
To enrol yourself on the page of fame
منابع• http://knarf.english.upenn.edu/1831v1/fint04.html
ترانه گشتن. [ ت َ ن َ / ن ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) کمال شهرت یافتن. ( ارمغان آصفی ) . افسانه شدن. به کمال شهرت رسیدن. رجوع به ترانه شدن شود :
در کسوت اغیار چو بنمود رخ ، آن یار
این قصه در آفاق جهان گشت ترانه.
اسیری لاهیجی ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) .

بپرس