مشهدی
/maShadi/
لغت نامه دهخدا
مشهدی. [ م َ هََ ] ( اِخ ) تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 ).
فرهنگ فارسی
تیره از ایل بویر احمدی کوه گیلویه فارس
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مربوط به مشهد: خربزۀ مشهدی.
۳. تهیه شده در مشهد.
۴. ویژگی کسی که به زیارت مرقد امام رضا (در مشهد ) رفته باشد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] مشهدی (ابهام زدایی). مشهدی ممکن است اشاره به اشخاص ذیل باشد: • باذل مشهدی، میرزامحمد رفیع معروف به رفیع خان، متخلص به باذل مشهدی، از امرا و پارسی گویان شبه قاره هند در قرون یازدهم و دوازدهم• خواجه حسین ثنایی مشهدی، قصیده سرای قرن دهم، متخلص به ثنایی• فضل الله آل داود بدایع نگار مشهدی، بدایع نگار، فضل اللّه آل داوود مشهدی (خراسانی)، نویسنده و شاعر قرن چهاردهم • سادات پشت مشهدی، خاندانی از علما و فضلای شیعی قرن دوازدهم و سیزدهم• محمد بن جعفر مشهدی، معروف به ابن مشهدی از عالمان جلیل القدر شیعی• میرزا محمد مشهدی قمی، از علمای امامی قرن دوازدهم هجری
...
...
wikifeqh: مشهدی_(ابهام_زدایی)
دانشنامه آزاد فارسی
مَشْهَدی
گویش فارسی مردم مشهد که در زمرة گویش های خراسانی است. صامت های مشهدی همانند صامت های فارسی و مصوت های آن عبارت اند از: u o i e a /ow/، /ay/ و /ey/. برخی تغییر و تبدیل آوایی در مشهدی بدین قرار است: /e/ پایانی که در فارسی مانند کسره تلفظ می شود در مشهدی به صورت /a/ در می آید؛ bixta «بیخته»، bota «اصل و نسب/بُته». رشتة آوایی /-ab/ به /o/ تبدیل می شود: low «لب» tow «تب»؛ af به /ow/ تبدیل می شود: owsena «افسانه»؛ تبدیل /r/ به /l/ در pelvari «پرواری»، balk/balg «برگ»، قید حالت -aki است: zureki «زورَکی»، نشانة نکره پسوند i است ketabi xundam «کتابی خواندم»، معرفه با ra «را» ساخته می شود: ketab ra ترتیب مضاف و مضاف الیه و صفت و موصوف مثل فارسی است. در مشهدی از فعل کمکی «رفتن» به جای «شدن» زیاد استفاده می شود. resta raftan «خسته شدن». برخی از واژگان مشهدی: ostondan «ستاندن»، vesni «هوو»، xordu «کوچیکه/خیلی کوچک»، rasad «بخش/بهره»، gowrana «چوب بزرگ برای راندن گاو» و pelexmun «فلاخن».
50010800
گویش فارسی مردم مشهد که در زمرة گویش های خراسانی است. صامت های مشهدی همانند صامت های فارسی و مصوت های آن عبارت اند از: u o i e a /ow/، /ay/ و /ey/. برخی تغییر و تبدیل آوایی در مشهدی بدین قرار است: /e/ پایانی که در فارسی مانند کسره تلفظ می شود در مشهدی به صورت /a/ در می آید؛ bixta «بیخته»، bota «اصل و نسب/بُته». رشتة آوایی /-ab/ به /o/ تبدیل می شود: low «لب» tow «تب»؛ af به /ow/ تبدیل می شود: owsena «افسانه»؛ تبدیل /r/ به /l/ در pelvari «پرواری»، balk/balg «برگ»، قید حالت -aki است: zureki «زورَکی»، نشانة نکره پسوند i است ketabi xundam «کتابی خواندم»، معرفه با ra «را» ساخته می شود: ketab ra ترتیب مضاف و مضاف الیه و صفت و موصوف مثل فارسی است. در مشهدی از فعل کمکی «رفتن» به جای «شدن» زیاد استفاده می شود. resta raftan «خسته شدن». برخی از واژگان مشهدی: ostondan «ستاندن»، vesni «هوو»، xordu «کوچیکه/خیلی کوچک»، rasad «بخش/بهره»، gowrana «چوب بزرگ برای راندن گاو» و pelexmun «فلاخن».
50010800
wikijoo: مشهدی
پیشنهاد کاربران
کسی که رفته باشه زیارت امام رضا در مشهد، مشهدی نامند.
یعنی باهوش
کسی که خودش برا خودش ارزش قائل نباشه نباید توقع داشته باشه کس دیگه براش ارزش قائل باشه تادیروزشوهرت لای پای اون زن بود الانتوچشمات رو همه چی بستی افتادی دنبالش