مشمول
/maSmul/
مترادف مشمول: شمول، فراگیر، سرباز، سن سربازی
برابر پارسی: فراگیر، فراگرفته شده، آماده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- احاطه کرده شده فرا گرفته : میرزا فتح الله مذکور در آغاز جوانی بدین خدمت سر افراز شده مشمول نوازش و مورد تربیت بود . ۲ - داخل کرده در حکمی یا گروهی . ۳ - کسی که بسن قانونی برای ورود بنظام وظیفه ( اجباری ) رسیده جمع : مشمولین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جزء حکم یا گروهی.
مترادف ها
مشمول
مشمول، کسی که وارد خدمت شده
مادون، مطیع، مشمول، در خطر، تحت تسلط
مشمول، محاط
مشمول
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دربرگرفته
شامل
کسی که شامل می شود مشمول گویند
منتفع بهره مند
mashomul این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَژگیت، گَژگیک ( گَژگ از کردی: گَشتگیر= شمول + «یت، یک» )
گِتینیک، گِتینیت ( گِتین از کردی: گِرتِنه وه= شمول + «یک، یت» )
هِموپیک، هموپیت ( هموپ از کردی: هه موولالیگرتن= شمول + «یک، یت» )
... [مشاهده متن کامل]
یک پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی
یت پسوند یاتیکی سنسکریت
گَژگیت، گَژگیک ( گَژگ از کردی: گَشتگیر= شمول + «یت، یک» )
گِتینیک، گِتینیت ( گِتین از کردی: گِرتِنه وه= شمول + «یک، یت» )
هِموپیک، هموپیت ( هموپ از کردی: هه موولالیگرتن= شمول + «یک، یت» )
... [مشاهده متن کامل]
یک پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی
یت پسوند یاتیکی سنسکریت