مشمل

لغت نامه دهخدا

مشمل. [ م ِ م َ ] ( ع اِ ) شمشیر کوتاه که به جامه بپوشند آن را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شمشیر بران. ج ، مشامل. ( مهذب الأسماء ). دشنه. قمه. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از چادر که بر خود پیچند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مشمال شود.

فرهنگ فارسی

شمشیر کوتاه که بجامه بپوشند آنرا شمشیر بران .

گویش مازنی

/mashmel/ فرد بسیار زیبا و خوش اندام – زن خوش اندام - آدم لوس و اطواری

پیشنهاد کاربران

بپرس