مشمع

/moSamma~/

مترادف مشمع: موم اندود، شمع اندود، مومی

معنی انگلیسی:
oil-cloth, floor-cloth, linoleum, wax-cloth, plaster, cir, [med.] plaster

لغت نامه دهخدا

مشمع. [م ُ ش َم ْ م َ ] ( ع ص ، اِ ) موم جامه. ( آنندراج ). مومی و انداخته شده در موم گداخته و اندوده شده با موم. ( ناظم الاطباء ). جامه ای که به موم گداخته ، اندایند تا آب و رطوبت از آن نترابد. به موم آغشته. پارچه و جامه که به موم آغارند، عدم نفوذ رطوبت را. منسوجی که به موم مذاب چشمه های آن را پر کنند تا مانع نفوذ رطوبت شود. موم آلود. به موم گرفته. جامه آلوده به موم تا آب در وی نفوذ نکند. پارچه مخصوص به موم اندوده که از آن کهنه شیرخواره و جامه بارانی و امثال آن کنند. ( یادداشت مؤلف ). توسعاً هر چیز آلوده به چیزی چون جامه یا کاغذی که بر آن بعضی از داروها طلی کرده و بر موضع پاره ای دردها چسبانند. مشمع خردل. مشمع ذراریح. مشمع بلادن و جز اینها. ( یادداشت مؤلف ). مشمعها نوارهای پارچه پنبه ای ابریشمی حتی کاغذی می باشد که یک سطح آن را با قشری از ضماد اندود کرده اند. قشر ضماد بر روی مشمعهایی که خوب تهیه شده است متحدالشکل میباشد و غلظت آنها باید طوری باشد که اگر بر روی هم قرار گیرند به یکدیگرنچسبند و به علاوه هنگام چین خوردن قشر ضماد نشکند. برای تهیه مشمعها اسباب مخصوصی را که به نام اسپارادراپیه موسوم است به کار میبرند. مشمعها را با هر ضمادی میتوان تهیه نمود و آنهایی که در کدکس 1937 م. ذکر شده است به قرار زیر است : مشمع ایکتیول مشمع تاپسیا مشمع دیاشیلون. مشمع مرکوریل یا مشمع ویگو مشمع چسبنده کائوچو و اکسیددُزنک مشمع وزیکان . ( کارآموزی داروسازی جنیدی ص 125 ).

فرهنگ فارسی

شمع آلود، موم آلود، پارچه یاچیزدیگرکه باشمع یاموم آلوده شده باشد
۱- ( اسم ) اندوده شده با موم انداخته شده در موم گداخته مومی . ۲ - ( اسم ) پارچهای پنبهیی ونازک کهیک روی آنرا مقداری چسب آمیخته با ماد. دارویی مالیده شده و آن در مقابل کمی گرما خاصیت چسبندگی بر روی جلد پیدا میکند . مشمع ها اختصاصا بمنظور استعمال خارجی و چسباندن روی پوست بدن بکار میروند . توضیح همین کلمه است که در تداول بصورت مشما در آمده .

فرهنگ معین

(مُ شَ مَّ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) اندود شده با موم ، مومی . ۲ - نوعی پارچة نایلونی .

فرهنگ عمید

۱. شمع آلود.
۲. موم آلوده.
۳. پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{plaster, adhesive plaster} [علوم دارویی] ترکیبی خمیری شکل که می توان آن را بر روی پوست پهن کرد و به آن چسباند

مترادف ها

adhesive plaster (اسم)
مشمع

plaster (اسم)
مشمع، مرهم، ضماد، گچ، ارزه، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف

cerecloth (اسم)
مشمع، پارچه موم اندود، کفن

پیشنهاد کاربران

مشمع : مرهم ، زماد
( ( روی پشت مرده چند لک کبود جای بادکش پیدا بود . یک مربع بزرگ سیاهی جای یک مشمع ، پایین لکه ای جای بادکش دیده می شد . ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )

بپرس