مشمع
/moSamma~/
مترادف مشمع: موم اندود، شمع اندود، مومی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) اندوده شده با موم انداخته شده در موم گداخته مومی . ۲ - ( اسم ) پارچهای پنبهیی ونازک کهیک روی آنرا مقداری چسب آمیخته با ماد. دارویی مالیده شده و آن در مقابل کمی گرما خاصیت چسبندگی بر روی جلد پیدا میکند . مشمع ها اختصاصا بمنظور استعمال خارجی و چسباندن روی پوست بدن بکار میروند . توضیح همین کلمه است که در تداول بصورت مشما در آمده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. موم آلوده.
۳. پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
مشمع
مشمع، مرهم، ضماد، گچ، ارزه، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف
مشمع، پارچه موم اندود، کفن
پیشنهاد کاربران
مشمع : مرهم ، زماد
( ( روی پشت مرده چند لک کبود جای بادکش پیدا بود . یک مربع بزرگ سیاهی جای یک مشمع ، پایین لکه ای جای بادکش دیده می شد . ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )
( ( روی پشت مرده چند لک کبود جای بادکش پیدا بود . یک مربع بزرگ سیاهی جای یک مشمع ، پایین لکه ای جای بادکش دیده می شد . ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )