مشمس
لغت نامه دهخدا
- شراب مشمس ؛ از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. ( هدایةالمتعلمین ) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- ماء مشمس ؛ آبی به آفتاب گرم کرده. ( مهذب الأسماء ).
مشمس. [ م ُ ش َم ْ م ِ ] ( ع ص ) آفتاب پرست. آنکه آفتاب را خدای شمرد. ( السامی ). آفتاب پرست. ج ، مشمسون. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید