مشقی

/maSqi/

معنی انگلیسی:
designed for sporting or exercising, under training

لغت نامه دهخدا

مشقی. [ م ِقا ] ( ع اِ ) شانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شانه. لغتی است در مشقاء با همزه. ( از اقرب الموارد ).

مشقی. [ م َ ] ( ص نسبی ) تخته و کاغذ که بر آن مشق حروف کرده باشند. ( غیاث ) ( آنندراج ). منسوب به مشق. ( ناظم الاطباء ) :
به رنگ کاغذ مشقی سیاه میماند
اگر به فرض مجسم شود نوافل ما.
میرزا عبدالغنی مقبول ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به مشق . یاطیار. ( هواپیمای ) مشقی . هواپیمایی که برای تمرین هوانوردان بکار رود . یا گلول. مشقی . گلولهای خفیف که در تمرین عملیات نظامی بکار رود و مهلک نیست .
تخته و کاغذ که بر آن مشق حروف کرده باشند .

گویش مازنی

/mashghi/ نام تکه ای سازی در موسیقی مازندرانی است که در مراسم سرور آمیز توسط سرنا نواخته می شود

پیشنهاد کاربران

فشنگ گازی ( یا مشقی ) ( به انگلیسی: Blank cartridge ) به گونه ای از فشنگ گفته می شود که دارای مرمی نیست و به جای آن دارای سر جمع شده است. از فشنگ گازی در مانورها و آموزش استفاده می شود. کاربرد دیگر فشنگ گازی شلیک نارنجک تفنگی است.
...
[مشاهده متن کامل]

این گونهٔ فشنگ در تپانچه مشقی شکاری به منظور فراری دادن پرندگان استفاده می شود. همچنین در بعضی از ابزارها مثل تفنگ میخکوب از فشنگ گازی کالیبر ۰٫۲۲ جهت پرتاب میخ در کارهای ساختمانی و یا در صنعت استفاده می شود.
منبع ویکی پدیا فارسی

همون که یاسینی میگه: )
نفساش مشقیه حرفی هم نباشه
مَشقی -
دستگرمی، تمرینی، امتحانی، آزمایشی، آموزشی! - الکی، کشکی، قزن قورتکی! - تفننی، سرگرمی، خوش گذرونی

بپرس