مشغولیت

/maSquliyyat/

مترادف مشغولیت: اشتغال، تفرج، تفریح، تفنن، دل مشغولی، سرگرمی، گرفتاری، لعب، مشغله

برابر پارسی: سرگرمی

معنی انگلیسی:
occupation, employment, amusement, activity

لغت نامه دهخدا

مشغولیت. [ م َ لی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ، اِ ) مشغول بودن. اشتغال. سرگرمی. ج ، مشغولیات.

فرهنگ فارسی

۱- مشغول شدن اشتغال . ۲ - ( اسم ) سرگرمی جمع : مشغولیات .

فرهنگ معین

(مَ یَّ ) [ ازع . ] ۱ - (مص جع . ) مشغول شدن ، اشتغال . ۲ - (اِ. ) سرگرمی . ج . مشغولیت .

مترادف ها

entertainment (اسم)
سرگرمی، پذیرایی، مشغولیت، مهمانی

avocation (اسم)
کار، سرگرمی، کار فرعی، مشغولیت، کار جزیی، حرفه، کسب

فارسی به عربی

ارتباط , هوایة

پیشنهاد کاربران

بپرس