مشغول کردن
مترادف مشغول کردن: سرگرم کردن، مشغول داشتن، به کار واداشتن، درگیر کردن، گرفتار کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
جذب کردن، مات و متحیر کردن، سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن
قبول کردن، سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن، گرامی داشتن، پذیرایی کردن، مهمانی کردن از
سرگرم کردن، مشغول کردن، اشغال کردن، تصرف کردن
مشغول کردن، گرفتن، از پیش سفارش دادن، نامزد کردن، استخدام کردن، بکار گماشتن، متعهد کردن، درهم انداختن، گیر دادن، گرو گذاشتن، گرو دادن، قول دادن، نامزد گرفتن، عهد کردن
مشغول کردن
مشغول کردن، استعمال کردن، استخدام کردن، بکار گرفتن، بکار گماشتن، استخذام کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید