مشغول الذمه


معنی انگلیسی:
having a moral or legal obligation, indebted, under an obligation

لغت نامه دهخدا

مشغول الذمه. [ م َ لُذْ ذِم ْ م َ / م ِ ] ( از ع ، ص مرکب ) کسی که تعهد خود را به جای نیاورده و دین خود را نپرداخته باشد. که ذمه وی مشغول باشد. مدیون. مقابل بری ءالذمه.

فرهنگ فارسی

کسی که تعهد خود را انجام نداده و دین خود را نپرداخته مقابل بریئ الذمه .
کسیکه تعهد خود را بجای نیاورده و دین خود را نپرداخته باشد .

فرهنگ معین

(مَ لُ ذِّ مَُ ) [ ع . ] (ص مر. ) مدیون ، کسی که دین خود را اداء نکرده باشد.

فرهنگ عمید

کسی که دینی بر عهده دارد.

پیشنهاد کاربران

یکی از کاربردهای مشغول الذمه در وقتی است که مهمان میاد خونه کسی. میزبان بهش تعارف می کند و میگوید *مشغول الذمه میشی اگر نخوری*.
بعضی هم می گویند مشمول الذمه که البته اشتباهه، درستش همون *مشغول الذمه* است.
...
[مشاهده متن کامل]

مشغول الذمه یعنی بدهکار شدن . ذمه یعنی گردن و شغل هم یعنی بدهکاری و گرفتاری و . . . حالا اگر کسی بدهکار شد، یعنی گردنش رو دست طرف مقابل یعنی طلبکار میده و طلبکار حق پیدا می کنه که گردن اینو بگیره. حالا مهمون که اومد میزبان، مهمون ما مشغول الذمه میزبان که نمیشه و اصلا زشته که با یه مهمون شدن بخاد بدهکار صاحبخونه بشه.
در اینجاست که اگر دید مهمون *ماخوذ به حیا* شده ( یعنی خجالت میکشه ) و خوب غذاشو نمی خوره، به مهمون میگه: *عزیزم! بفرما مشغول الذمه سفره نشو!* در اینجا معلوم میشه که طلبکار، شخص میزبان نیست، بلکه خود سفره شده طلبکار. یعنی آدم وقتی که سر هر سفره ای نشست باید تا زمانی که سیر نشده غذا بخوره و اگر اینکارو نکرد، در اینجا چون حق سفره رو نداده، خود سفره یقه شو ( گردنشو یا ذمه شو ) میگیره.

وقتی مهمان میاد خونه ما بهش تعارف می کنیم و میگیم *مشغول الذمه میشی اگر نخوری*.
بعضی هم می گویند مشمول الذمه که البته اشتباهه، درستش همون *مشغول الذمه* است.
مشغول الذمه یعنی بدهکار شدن . ذمه یعنی گردن و شغل هم یعنی بدهکاری و گرفتاری و . . . حالا اگر کسی بدهکار شد، یعنی گردنش رو دست طرف مقابل یعنی طلبکار میده و طلبکار حق پیدا می کنه که گردن اینو بگیره. حالا مهمون که اومد خونه ما مشغول الذمه صاحب خونه که نمیشه و اصلا زشته که با یه مهمون شدن بخاد بدهکار صاحبخونه بشه.
...
[مشاهده متن کامل]

در اینجاست که میزبان اگر دید مهمون *ماخوذ به حیا* شده ( یعنی خجالت میکشه ) و خوب غذاشو نمی خوره، به مهمون میگه: *عزیزم! بفرما مشغول الذمه سفره نشو!* در اینجا معلوم میشه که طلبکار میزبان نیست، بلکه خود سفره شده طلبکار. یعنی آدم وقتی که سر هر سفره ای نشست باید تا زمانی که سیر نشده غذا بخوره و اگر اینکارو نکرد، در اینجا چون حق سفره رو نداده، خود سفره یقه شو ( گردنشو یا ذمه شو ) میگیره و اونو مورد بازخواست قرار میده.

مشغول الذمه: کسی است که ذمه او زیر بار دین و تعهد قانونی و قراردادی است
سلیم
مشغول الذمه: واژه ای اربی ست یعنی کسی که بدهی ای بر گردن دارد، سوار تاکسی شدیم و کرایه را دادیم ولی راننده بقیه پولمان را برنگرداند به او گفتیم مشغول الذمه ای یعنی یک بدهیکاری به گردنت است.
در گویش تاتی مشغول الذمه به مدیون گفته میشود.
در زبان ترکی ( ( شولوزومه ) ) گفته می شود که همان معنی فارسی یعنی به جای نیاوردن دین می باشد
به نظر، من آنطور، که قدیمها می گفتند صحیح تر است ، کسی که گناه دیگران را بر گردن می گیرد یعنی مشمول ( شامل ) ذمه ( گناه ) . مدیون فرق دارد . مدیون در اصل به معنای دین و یا صوابی که دیگران در حق تو کرده اند و تو میخواهی جبران کنی . می گویند دینت را ادا ا کن .
آن کسی است که دین خود را نپرداخته و تعهد را انجام نداده
کسی که وظیفه ی خود را انجام نداده
درکتاب فارسی قدیم میخواندیم مشغول الذمه یعنی به ذمه کسی مشغول بودن بعارتی مثال مدیونت هستم که فلان حرف رانزده یافلان کار رانکرده ام. انکار از بیخ وبن حرفی یاکاری بدون قسم وایه خوردن، چونکه قسم خوردن به مقدسات کار پسندیده ای نیست.
عهده دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)