مشعشعانه.[ م ُ ش َ ش َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) درخشان. بطور مشعشع. با درخشندگی : مشعشعانه پیشروی میکند. مشعشعانه عقب نشینی کرد. و رجوع به مشعشع، معنی اول شود.
فرهنگ عمید
به طور مشعشع.
پیشنهاد کاربران
گاهی بطور کنایی معنی منفی میده تزپراکنی های مشعشعانه تحلیل های پامنقلی و مشعشعانه و غیره