مشعشعانه

/moSa~Sa~Ane/

لغت نامه دهخدا

مشعشعانه.[ م ُ ش َ ش َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) درخشان. بطور مشعشع. با درخشندگی : مشعشعانه پیشروی میکند. مشعشعانه عقب نشینی کرد. و رجوع به مشعشع، معنی اول شود.

فرهنگ عمید

به طور مشعشع.

پیشنهاد کاربران

گاهی بطور کنایی معنی منفی میده
تزپراکنی های مشعشعانه
تحلیل های پامنقلی و مشعشعانه
و غیره

بپرس