هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد بوام.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 300 ).
هرچه دهدمشرقی صبح بام مغربی شام ستاند بوام.
نظامی ( مخزن الاسرار چ وحید دستگردی ص 139 ).
مشرقی. [ م َ رِ ] ( اِخ ) در مشهد به کاسه گری منسوب بود. وبه خدمت بسیار عزیزان و مردان رسید، و منظور نظر کیمیا اثر ایشان گردیده و این بیت در شکایت از اوست :
از چیست سرخ ، پنجه مرجان و پای بط
گر خون بجای آب روان نیست در بحار.
( مجالس النفایس ص 215 ).