مشجب. [ م ِ ج َ ] ( ع اِ ) دارچوب که جامه بر وی اندازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دارچوب که جامه بر وی اندازند و خیک آب آویزان کنند. ( ناظم الاطباء ). سه پایه. ( دهار ) : بیرم سبز برفکنده بلند شاخ او کرده بسدین مشجب.
فرخی.
مشجب. [ م ُ ش َج ْ ج َ ] ( ع ص ) گستاخ و بی ادب در خوراک. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
فرهنگ فارسی
گستاخ و بی ادب در خوراک
فرهنگ معین
(مِ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) دار، چوب که بر آن جامه اندازند.