سفره او پیش این از نان تهی است
پیش یعقوب است پر، کو مشتهی است.
مولوی.
شیخ کامل بود و طالب مشتهی مرد چابک بود و مرکب درگهی.
مولوی.
|| بااشتها : بیمار مشتهی به صحت نزدیکتر از تندرست بی اشتها که آن صحت می افزاید و این رنج. ( تاریخ گزیده ).مشتهی. [ م ُ ت َ ها ] ( ع ص ، اِ ) خواسته و مرغوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آرزو. مطلوب :
این مگر باشد ز حب مشتهی
اسقنی خمراً و قل لی انها.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 249 ).
صبر باشد مشتهای زیرکان هست حلوا آرزوی کودکان.
مولوی.
و رجوع به مشتها شود.