مشاکلت


مترادف مشاکلت: مشابه شدن، مانند گردیدن، با یکدیگر موافقت کردن

لغت نامه دهخدا

مشاکلت. [ م ُ ک َ / ک ِ ل َ ] ( از ع ، اِمص ) هم شکل بودن و مانند شدن. ( غیاث ) مانیدن. مشابهت. مجانست. مضاهات. موافقت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد به اعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. ( اساس الاقتباس ص 597 ). || نزد اهل نظر، عبارت از اتحاد در شکل است و مرادف با تشاکل است. ( فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی ). || ( اصطلاح بدیع ) نزد اهل بدیع، از محسنات معنویه است و آن ذکر شی باشد به لفظی غیر از لفظ مخصوص او مانند «تعلم ما فی نفسی ولا اعلم مافی نفسک » و «مکروا و مکراﷲ» زیرا اطلاق نفس و مکر در جانب باری از جهت مشاکلت «مامعه » است. ( از فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی ).
...عبارت از ذکر شی به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن ، به سبب مجاورت آن لفظ تحقیقاً یا تقدیراً. یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققاً و یا مقداراً... مثال :
کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش
تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش.
( کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل مشاکلةج 1 ص 785 شود.

مشاکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] ( ع مص ) با همدیگر موافقت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سزیدن.برازیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ولکنما نهدی الی من نجله
و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله.
احمدبن یوسف متولی دیوان رسائل مأمون خلیفه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| با چیزی مانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مانا و مشابه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فی فلان مشاکلة من ابیه ؛ای شبه. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح کلام و حکمت ) نزد متکلمین و حکما، اتحاد در شکل و مرادف تشاکل است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 785 ). و رجوع به همین کتاب و مشاکلت شود.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مشابه شدن مانندگردیدن ۲ - موافقت کردن باهم .۳- ( اسم ) مشابهت مانندگی : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزائ لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. ۴ - موافقت . ۵ - اتحاد در شکل تشاکل ( کشاف اصطلاحات ) . ۶ - از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شئ بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شئ مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرا... ( مثال ) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش . ( کشاف اصطلاحات ) ( ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مشاکلت، ذکر شیء به لفظ غیر مقرر آن، به سبب مجاورت و به قصد یکنواخت گویی را می گویند.
«مشاکله» (هم شگل گویی) از صنایع بدیعی و ادبی به کار رفته در قرآن است. این صنعت در همه زبان های طبیعی بشری کاربرد دارد؛ به طور مثال اگر کسی از شما بپرسد «کجای شما درد می کند؟» و شما در پاسخ او بگویید «من فقط جیبم و کیفم درد می کند» مرادتان این است که مشکل یا بیماری جسمی ندارید؛ ولی مشکل و ضعف مالی دارید. به کار بردن درد طبق کاربرد اولیه آن درباره جیب و کیف، یکنواخت گویی یا مشاکله است. برخی از صاحبنظران، مشاکله را چنین تعریف کرده اند: ذکر شیء به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن، به سبب مجاورت آن لفظ.کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش {تو هم آن ظلم کن بر وی میندیشظلم در مصرع دوم به معنای جزا و پاداش عمل بد است که به مناسبت مجاورت با ظلم اول، به این لفظ تعبیر شده است.
مثال های مشاکله در قرآن
۱. (تعلم ما فی نفسی ولا اعلم ما فی نفسک). در این آیه، حضرت عیسی علیه السّلام به خداوند می گوید تو می دانی در نفس من چیست؛ ولی من نمی دانم در نفس تو چیست. خداوند دارای نفس ، دل ، ذهن ، ضمیر و مانند آن ها نیست؛ ولی چون ابتدا از آن سخن گفته شده، در ادامه هم از آن سخن گفته است.این شیوه و صنعت که از محسنات معنویه است و در قرآن فراوان یافت می شود - از جمله درباره استهزا ، مکر ، نسیان و خدعه که به خدا نسبت داده می شود - همه از باب مشاکله است.۲. (انما نحن مستهزؤون الله یستهزیء بهم…). ۳. (نسوا الله فنسیهم). ۴. (ومکروا ومکر الله). ۵. (فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه). ۶. (وجزاء سیئة سیئة مثلها).

پیشنهاد کاربران

هم شکل بودن
شبیه بودن
یک شکل بودن
مشابه بودن
. . . چگونه میتوان در میان دو قوم قیاس مشابهت و مشاکلت کرد. .
کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی
جیمیز موریه

بپرس