مشأمه
لغت نامه دهخدا
مشامة. [ م ُ شام ْ م َ ] ( ع مص ) چیزی فاانبوییدن. ( تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را بوئیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || نزدیک شدن به یکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ). نزدیک شدن. تقول : شاممت الرجل ؛اذا قاربته و دنوت منه و کذا شاممت العدو؛ ای قاربت منه حتی یترا؛ ای الفریقان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نظر کردن. یقال : شامم فلاناً؛ ای انظر ما عنده. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
مشأمة. [ م َ ءَ م َ ] ( ع اِ ) سوی دست چپ ، نقیض میمنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ) ( مهذب الاسماء ) ( از ناظم الاطباء ). سوی چپ. دست چپ. جانب چپ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ضد میمنة. ( از اقرب الموارد ). || شرم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. [مقابلِ میمنة] سوی دست چپ.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید