مشاور
/moSAver/
مترادف مشاور: رایزن، مستشار، مشار، مشیر، پیشکار
برابر پارسی: رایزن، رای زن، هم سگال
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مشاور. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) کنکاش کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده. ( از ناظم الاطباء ). رأی زننده. مشورت کننده. رای زن. کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی ؛ که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی ؛ که در امور بانکی ، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور ؛ مهندسی که در کارهای ساختمانی ، کشاورزی ، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند.
- وزیر مشاور ؛ وزیری که نخست وزیر در کارهای گوناگون با او مشورت کند و از او نظر خواهد.
- وکیل مشاور ؛ وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مشورت کننده . ۲ - طرف شور قرار گیرنده رایزن جمع : مشاورین . یامهندس مشاور . مهندسی که در امور تخصصی وی با او شور کنند . یا وزیر مشاور . وزیری که وزارتخان. معینی را اداره نکند بلکه در امور مختلف مورد شور نخست وزیر و وزیران قرار گیرد . یا وکیل مشاور . وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند .
بمعنی یک کرد زمین مشاویر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. طرف شور، رایزن.
فرهنگستان زبان و ادب
{consultant} [مدیریت-مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که دانش تخصصی خود را برای انجام یک کار مشخص در اختیار فرد یا سازمان دیگری قرار می دهد
دانشنامه عمومی
مشاور (فیلم). مشاور ( به انگلیسی: The Counselor ) عنوان فیلمی است با ژانر جنایی، غم انگیز، هیجان انگیز ساخت کشور آمریکا که در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۳ در آمریکا به نمایش درآمد. کارگردان این فیلم ریدلی اسکات و بازیگران آن مایکل فاسبندر، کامرون دیاز، برد پیت و پنلوپه کروز می باشند.
یک حقوقدان محترم و قابل اعتماد ( مایکل فاسبندر ) مدتی است که درگیر یک عشق طوفانی با دوست دختر جذاب اش به نام لورا ( پنه لوپه کروز ) شده و اخیراً هم تصمیم به ازدواج با وی گرفته است. اما حقوقدان برای ساختن بهترین ها در زندگی مشترکش نیازمند پول هنگفتی هست و به همین جهت در یک حرکت عجیب، تصمیم می گیرد تا در یک معامله پرسود مواد مخدر که یکی از دوستان اش به نام رینر ( خاویر باردم ) ترتیب داده، مشارکت کند. نقشه وکیل برای انجام این معامله پر سود بی نقص به نظر می رسد اما بر اثر یک اتفاق، تمام نقشه این معامله شکست می خورد و حالا جان وکیل و رینر و دوستانش و حتی لورا نیز در خطر است…
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفیک حقوقدان محترم و قابل اعتماد ( مایکل فاسبندر ) مدتی است که درگیر یک عشق طوفانی با دوست دختر جذاب اش به نام لورا ( پنه لوپه کروز ) شده و اخیراً هم تصمیم به ازدواج با وی گرفته است. اما حقوقدان برای ساختن بهترین ها در زندگی مشترکش نیازمند پول هنگفتی هست و به همین جهت در یک حرکت عجیب، تصمیم می گیرد تا در یک معامله پرسود مواد مخدر که یکی از دوستان اش به نام رینر ( خاویر باردم ) ترتیب داده، مشارکت کند. نقشه وکیل برای انجام این معامله پر سود بی نقص به نظر می رسد اما بر اثر یک اتفاق، تمام نقشه این معامله شکست می خورد و حالا جان وکیل و رینر و دوستانش و حتی لورا نیز در خطر است…
wiki: مشاور (فیلم)
جدول کلمات
مترادف ها
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون، ناصح
مشاور، رایزن
مشاور، رایزن، وکیل مدافع، مستشار
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون
مشاور، رایزن، عضو انجمن، عضو شورا، مستشار، کنکاشگر
مشاور، وکیل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دَمِه:مشاور.
من دَمِه را به جای مشاور پیش نهاد مینمایم باشد که پسند یابد.
دمه مانند هم دم و دم به دم. دمادم.
ارج ومرج هر واژه ای کاربرد آن است.
تا راستهء مادی و معنی آنها که داد گری است بجا آورده شود وگرنه ستمگری خواهد بود.
من دَمِه را به جای مشاور پیش نهاد مینمایم باشد که پسند یابد.
دمه مانند هم دم و دم به دم. دمادم.
ارج ومرج هر واژه ای کاربرد آن است.
تا راستهء مادی و معنی آنها که داد گری است بجا آورده شود وگرنه ستمگری خواهد بود.
مشاور: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اژناپت ežnāpat ( سغدی: ežnā - patnim )
اژناپت ežnāpat ( سغدی: ežnā - patnim )
واژه مشاور
معادل ابجد 547
تعداد حروف 5
تلفظ mošāver
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ وِ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی moSAver
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 547
تعداد حروف 5
تلفظ mošāver
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ وِ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی moSAver
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
مشاور : همفکر
ی
ی
لغت نامه دهخدا
مشاور. [ م َ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَشارة، به معنی یک کرد زمین. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . ج ِ مشارة و مشور. ( ناظم الاطباء ) . مشاویر. ( منتهی الارب ) . مشائر. ( اقرب الموارد ) . و رجوع به مشارة شود.
... [مشاهده متن کامل]
مشاور. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) کنکاش کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده. ( از ناظم الاطباء ) . رأی زننده. مشورت کننده. رای زن. کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی ؛ که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی ؛ که در امور بانکی ، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور ؛ مهندسی که در کارهای ساختمانی ، کشاورزی ، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند.
- وزیر مشاور ؛ وزیری که نخست وزیر در کارهای گوناگون با او مشورت کند و از او نظر خواهد.
- وکیل مشاور ؛ وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند
مشاور. [ م َ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَشارة، به معنی یک کرد زمین. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . ج ِ مشارة و مشور. ( ناظم الاطباء ) . مشاویر. ( منتهی الارب ) . مشائر. ( اقرب الموارد ) . و رجوع به مشارة شود.
... [مشاهده متن کامل]
مشاور. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) کنکاش کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده. ( از ناظم الاطباء ) . رأی زننده. مشورت کننده. رای زن. کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی ؛ که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی ؛ که در امور بانکی ، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور ؛ مهندسی که در کارهای ساختمانی ، کشاورزی ، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند.
- وزیر مشاور ؛ وزیری که نخست وزیر در کارهای گوناگون با او مشورت کند و از او نظر خواهد.
- وکیل مشاور ؛ وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند
مشاور : رایزن ، پیشکار
همشور. [ هََ ش َ / شُو ] ( ص مرکب ) هم شور. آنکه دیگری با وی شور کند. مشاور. ( یادداشت مؤلف ) .
آصف
پیشکار، مربی
رابِن یا رابین کسی که شما را به کاری ترغیب می کند و مشاور شماست در انجام امری خاص
رایزن، مستشار، مشار، مشیر، پیشکار
شخصی که دارای مهارتیست و در آن زمینه به دیگران مشاوره می هد.
به عنوان مثال "مشاور مدیریت" در زمینه مدیریت مشاوره می دهد یا "مشاور مالی" در زمینه مالی مشاوره می دهد و یا "مشاور وب" در زمینه وب مشاوره می دهد.
به عنوان مثال "مشاور مدیریت" در زمینه مدیریت مشاوره می دهد یا "مشاور مالی" در زمینه مالی مشاوره می دهد و یا "مشاور وب" در زمینه وب مشاوره می دهد.
مشاور، مربی، رایزن ( Mentor ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] مدیر ارشد یک مؤسسه پاگرفته که موافقت می کند تعداد ساعت معینی را در هر هفته به مؤسس یک شرکت نوپا که در مرحله رشد آغازین است آموزش بدهد.
رایزن
در پارسی " رایشور" از بن راییدن به معنای مشورت کردن ، شور کردن .
این واژه تازى ( اربى ) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: اوسکاردار Uskardar ( پهلوى: مشاور ، مستشار - در پهلوى اوسکاردن Uskardan : شور - مشورت - مشاوره - رایزنى - هم اندیشى کردن، بحث - مباحثه کردن ) ، اوسکارِش Uskaresh پهلوى : اوسکاریشْنْ : مشاوره ، مشورت ، هم اندیشى )
... [مشاهده متن کامل]
، پهیکاردار Pahikardar ( پهلوى: مشاور ، مستشار - پَهیکار Pahikar :پهلوى: رایزنى - مشورت - شور - مشاوره ، در پهلوى پَهیکاردن Pahikardan : مشورت - مشاوره - همفکرى - استشاره کردن - ادعا - استدعا - تقاضا - درخواست کردن ) ، سوبار Sobar ( پهلوى: مشاور ، مستشار - در پهلوى سوبارش Sobaresh
( پهلوى: سُباریشْنْ : مشاوره ، مشورت - در پهلوى سُباریدن ( سباریتن ) : مشورت - مشاوره - استشاره کردن ) ، همپورس Hampurs ( پهلوى: مشاور ، مشورتگر - همپورسى Hampursi :پهلوى: مشورت ، رایزنى ، هم اندیشى - در پهلوى همپورسیدن Hampursidan : مشورت - هم اندیشى کردن ) رایزن Rayzan
، سِگال Segal ( پهلوى: مشاور ، مستشار ، متفکر ، اندیشگر - سگالش Segalesh :پهلوى: سِگالیشْنْ : مشورت، مشاوره ، چاره جویى - در پهلوى سِگالیدن Segalidan : مشورت - هم اندیشى کردن ، تفکر کردن ) ، کنکاشدار Kankashdar ( پهلوى: مشاور ، مستشار ، جستجوگر - کَنکاش Kankash
:پهلوى: مشورت، شور ، تفحص - جستجو - در پهلوى: کنکاشیدنKankashidan : مشورت - رایزنى - تفحص - جستجو کردن )
... [مشاهده متن کامل]
، پهیکاردار Pahikardar ( پهلوى: مشاور ، مستشار - پَهیکار Pahikar :پهلوى: رایزنى - مشورت - شور - مشاوره ، در پهلوى پَهیکاردن Pahikardan : مشورت - مشاوره - همفکرى - استشاره کردن - ادعا - استدعا - تقاضا - درخواست کردن ) ، سوبار Sobar ( پهلوى: مشاور ، مستشار - در پهلوى سوبارش Sobaresh
( پهلوى: سُباریشْنْ : مشاوره ، مشورت - در پهلوى سُباریدن ( سباریتن ) : مشورت - مشاوره - استشاره کردن ) ، همپورس Hampurs ( پهلوى: مشاور ، مشورتگر - همپورسى Hampursi :پهلوى: مشورت ، رایزنى ، هم اندیشى - در پهلوى همپورسیدن Hampursidan : مشورت - هم اندیشى کردن ) رایزن Rayzan
، سِگال Segal ( پهلوى: مشاور ، مستشار ، متفکر ، اندیشگر - سگالش Segalesh :پهلوى: سِگالیشْنْ : مشورت، مشاوره ، چاره جویى - در پهلوى سِگالیدن Segalidan : مشورت - هم اندیشى کردن ، تفکر کردن ) ، کنکاشدار Kankashdar ( پهلوى: مشاور ، مستشار ، جستجوگر - کَنکاش Kankash
:پهلوى: مشورت، شور ، تفحص - جستجو - در پهلوى: کنکاشیدنKankashidan : مشورت - رایزنى - تفحص - جستجو کردن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)