مشاه
لغت نامه دهخدا
( مشاة ) مشاة. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ماشی. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ماشون. ( اقرب الموارد ). پیادگان : قدم الحاج حتی المشاة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید