مشافهت

لغت نامه دهخدا

مشافهت. [ م ُ ف َ /ف ِ هََ ] ( از ع ، مص ) مشافهة : نهضت فرمود و به مرو آمد تا آن سخن به مشافهت رود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ قدیم ص 131 ) .

مشافهة. [ م ُ ف َ هََ ] ( ع مص ) رویاروی سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از ناظم الاطباء ). روبه رو شدن و روبه رو سخن گفتن. ( آنندراج ) ( غیاث ). روفاروی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ، نسخه خطی کتابخانه مؤسسه لغت نامه ص 202 ). || همدیگر لب راقریب کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). لب را نزدیک گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). نزدیک گردانیدن فلان لب خود را به لب فلان و خطاب کردن او از دهان به دهان. ( از اقرب الموارد ). || نزدیک گردانیدن چیزی را. یقال : شافه البلد و الامر؛ ای داناه ُ. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نزدیک شدن به شهر و به کار. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح حدیث ) محدثان مشافهة را بر اجازت حدیثی که لفظاً گفته شده باشد اطلاق کنند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 806 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن . ۲ - روبروشدن . ۳- ( اسم ) گفتگوی روبا روی . یابه مشافهه . روباروی سخن گفتن : متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی ....
مشافهه

پیشنهاد کاربران

بپرس