مشافهات

لغت نامه دهخدا

مشافهات. [م ُ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ مشافهت : و استادم بونصر نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 376 ). و ابوالعلا به دیوان وزارت آمد و نامه ها و مشافهات استادم بستد و بخواند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 509 ). و رجوع به مدخل بعد و مشافهة شود.

فرهنگ فارسی

جمع مشافهت

پیشنهاد کاربران

بپرس