مشاطه وار

لغت نامه دهخدا

مشاطه وار. [ م َش ْ شا / م َ طَ / طِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) همچون آرایشگر. همچون مشاطه. مشاطه گونه. مانند مشاطه :
از بهر عروسان فکرتت را
آرایش مشاطه وار دارد.
مسعودسعد ( دیوان ص 100 ).
صبح... مشاطه وار کُله ظلمانی... برداشت. ( کلیله و دمنه ).
در باغ چو شد باد صبا دایه گل
بربست مشاطه وار پیرایه گل.
حافظ.

فرهنگ فارسی

مانند مشاطه همچون مشاطگان : در باغ چو شد باغ صبا دای. گل بر بست مشاطه وار پیرای. گل . ( حافظ )

فرهنگ عمید

هم چون مشاطه، مانند مشاطگان: در باغ چو شد باد صبا دایهٴ گل / بربست مشاطه وار پیرایهٴ گل (حافظ: ۱۱۱۰ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس