مشارکت
/moSArekat/
مترادف مشارکت: انبازی، سهم بری، شراکت، شرکت کردن، انبازی کردن
برابر پارسی: همدستی، همکاری، هنبازی، میانوندی، هم انبازی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مشارکت دادن ؛ انبازی دادن. شرکت دادن. شریک ساختن : قیصر گفت... تو را چون جیب روزگار به انواع اصطناع مشحون گردانم و در ملک و حکومت مشارکت و... دهم. ( سلجوقنامه ظهیری چ خاور ص 26 ).
- مشارکت داشتن ؛ شریک بودن و انبازی داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- مشارکت کردن ؛ انبازی کردن و شراکت کردن. ( ناظم الاطباء ).
|| همسری و همجنسی. || هم خویی. || هم شکلی. ( ناظم الاطباء ).
مشارکة. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) انبازی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با یکدیگر انبازی کردن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). با کسی انبازی کردن. ( زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). شارکت فلاناً مشارکة و شراکا؛ شریک فلان گردیدم من. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) شرکت کردن انبازی کردن ۲ - ( اسم ) شرکت انبازی : نخست مشارکت حس و عقل یاد کرد و از بهر آن چنین کرد تا دلیل انگیزد بر افعال نفس گویا... ۳ - تعیین سود یا زیان دو یا چندتن که با سرمایه های معین در زمانهای مشخص ببازرگانی پرداخته اند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
مشارکت (partnership)
همکاری دو شخص یا بیشتر در کسب و کاری مشترک برای تحصیل سود. این کسب و کار می تواند از هر نوع باشد، مانند مشاورۀ حقوقی، نظافت پنجره یا دایر کردن مغازه. مشارکت شرکت های با مسئولیت محدود متمایز است، زیرا در مشارکت، شخصیت و هویت شخصی شرکا مستقل باقی می ماند و مشمول مقررات مسئولیت محدود نمی شود. بنابراین در مشارکت، هر یک از شرکا شخصاً مسئول کلیۀ دیون و بدهی ها می باشند. پس، اعتماد کامل و متقابل شرکا به یکدیگر شرط اساسی تشکیل مشارکت است.
همکاری دو شخص یا بیشتر در کسب و کاری مشترک برای تحصیل سود. این کسب و کار می تواند از هر نوع باشد، مانند مشاورۀ حقوقی، نظافت پنجره یا دایر کردن مغازه. مشارکت شرکت های با مسئولیت محدود متمایز است، زیرا در مشارکت، شخصیت و هویت شخصی شرکا مستقل باقی می ماند و مشمول مقررات مسئولیت محدود نمی شود. بنابراین در مشارکت، هر یک از شرکا شخصاً مسئول کلیۀ دیون و بدهی ها می باشند. پس، اعتماد کامل و متقابل شرکا به یکدیگر شرط اساسی تشکیل مشارکت است.
wikijoo: مشارکت
جدول کلمات
مترادف ها
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف
جمع، مشارکت، جامعیت، مالکیت اشتراکی
مشارکت
مشارکت، تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست نخورده
مشارکت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
حضور
همکاری. . .
مشارکت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پَتیجَم patijam ( اوستایی: پَئیتی جَم )
پَتیجَم patijam ( اوستایی: پَئیتی جَم )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: همپایی 🇮🇷
همافرین
شرکت کردن
( در کاری ) دست داشتن / ( در کاری ) همپایی داشتن
نمونه:
تاغ ( سقف ) های بهای پیشنهادی �ایالات متحد� ( آمریکا ) برای خرید [نفت روسیه] تنها هنگامی ( در صورتی ) پیشنهاد ( ایده ) خوبی است که کشورهای کاپی در آن دست داشته باشند ( مشارکت کنند ) .
... [مشاهده متن کامل]
. . . . کشورهای کاپی در آن همپایی داشته باشند ( مشارکت کنند ) .
نمونه:
تاغ ( سقف ) های بهای پیشنهادی �ایالات متحد� ( آمریکا ) برای خرید [نفت روسیه] تنها هنگامی ( در صورتی ) پیشنهاد ( ایده ) خوبی است که کشورهای کاپی در آن دست داشته باشند ( مشارکت کنند ) .
... [مشاهده متن کامل]
. . . . کشورهای کاپی در آن همپایی داشته باشند ( مشارکت کنند ) .
مشارکت ( در حالت مصدر )
حصه گرفتن، سهم گرفتن، مشارکت نمودن؛ اشتراک ورزیدن ( آگاهی: این واژه به معنای اشتراک کردن English: subscribe نیست )
انگلیسی: participate
مثال: سارا در جلسه اشتراک نورزید. Sara did not participate in the meeting.
سوئدی ( سویدی ) : delta, deltaga
حصه گرفتن، سهم گرفتن، مشارکت نمودن؛ اشتراک ورزیدن ( آگاهی: این واژه به معنای اشتراک کردن English: subscribe نیست )
انگلیسی: participate
مثال: سارا در جلسه اشتراک نورزید. Sara did not participate in the meeting.
سوئدی ( سویدی ) : delta, deltaga
《 پارسی را پاس بِداریم》
مُشارِکَت
دَر زَبانِ اَرَبی مُشارِکَه واگویی می شَوَد اَز ریشه یِ سه تاییِ شَرَکَ وَ دَر ریختارِ مُفاعِلَه بَرساخته شُده وَ نِشان دَهَنده یِ کاری دو سویه یا دو نِپَرده ( نَفَره ) اَست .
... [مشاهده متن کامل]
بَرابَرنَهاد ها دَر پارسی با کاربُردهایِ ناهَم سان:
هَم داری ، هَم رِسی ، هَم آیی ، هَم بیزی ( هَم بازی ) ، هَم بَخشی ( بَخش= قِسمَت ) ، هَم بَرخی
☆ اَنبازی : اَن - باز - ای < اَن = هَم
� سِتاکِ بیز اَز کارپایه یِ بیختَن یا بیزیدَن بوده وَ مینه یِ بُنیادین آن پایه وَ ریشه اَست وَ کارواژه یِ بیختَن یا بیزیدَن : بَخشی اَز چیزی را اَز بیخِ چیزی جُدا کُنَد.
مُشارِکَت
دَر زَبانِ اَرَبی مُشارِکَه واگویی می شَوَد اَز ریشه یِ سه تاییِ شَرَکَ وَ دَر ریختارِ مُفاعِلَه بَرساخته شُده وَ نِشان دَهَنده یِ کاری دو سویه یا دو نِپَرده ( نَفَره ) اَست .
... [مشاهده متن کامل]
بَرابَرنَهاد ها دَر پارسی با کاربُردهایِ ناهَم سان:
هَم داری ، هَم رِسی ، هَم آیی ، هَم بیزی ( هَم بازی ) ، هَم بَخشی ( بَخش= قِسمَت ) ، هَم بَرخی
☆ اَنبازی : اَن - باز - ای < اَن = هَم
� سِتاکِ بیز اَز کارپایه یِ بیختَن یا بیزیدَن بوده وَ مینه یِ بُنیادین آن پایه وَ ریشه اَست وَ کارواژه یِ بیختَن یا بیزیدَن : بَخشی اَز چیزی را اَز بیخِ چیزی جُدا کُنَد.
مشارکت، همدستی
همدستی، همکاری، تعاون
مشارکت ( Participation ) : [اصطلاح جامعه شناسی] مشارکت کردن به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنا براین یا آن همکاری داشتن است . به معنی شرکت فعالانه انسانها در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و به طور کلی تمامی ابعاد حیات .
... [مشاهده متن کامل]
منبع https://rasekhoon. net
مد ( Fashion ) : [اصطلاح جامعه شناسی]
1 – دگرگونیهایی که زود رواج می یابند و عمری نسبتا محدود دارند ( در هنر و لباس و. . . . . . ) .
2 – هر چهره ای از فرهنگ که جنبه ای ناپایا دارد و افراد به جهت اعتباری که بدان وابسته است به طور سطحی گرایش به آن نشان می دهند.
منبع https://rasekhoon. net
... [مشاهده متن کامل]
منبع https://rasekhoon. net
مد ( Fashion ) : [اصطلاح جامعه شناسی]
1 – دگرگونیهایی که زود رواج می یابند و عمری نسبتا محدود دارند ( در هنر و لباس و. . . . . . ) .
2 – هر چهره ای از فرهنگ که جنبه ای ناپایا دارد و افراد به جهت اعتباری که بدان وابسته است به طور سطحی گرایش به آن نشان می دهند.
منبع https://rasekhoon. net
بهریستداری
شریک بودن
همکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)